بزرگان علم مدیریت به ما آموخته‌اند که کشور توسعه نیافته معنا ندارد، بلکه آنچه موجب عقب‌ماندگی می‌شود، ضعف در مدیریت است. بنابراین غنی‌ترین کشورها آن‌هایی هستند که یک نظام مدیریتی کارآمد و بهره‌ور داشته باشند. آنگونه که گری‌همل، استاد شورشی و نظریه‌پرداز علم مدیریت به ما آموخته، مدیریت سنتی رو به فرسودگی گذاشته و فرتوت شدن علم هزینه‌های بسیاری را متوجه جهان ساخته است. از این‌رو نیاز به نوآوری مدیریت، بیش از پیش احساس می‌شود. در عصر حاضر نه بهره‌گیری از فناوری‌های برتر و نه بکارگیری مدل‌های نوین کسب‌وکار، هیچ یک موفقیتی ماندگار و بقا در آینده‌ی نظام کسب‌وکار را تضمین نمی کنند، بلکه پیروزی و موفقیت بلندمدت در این عرصه نیازمند نوآوری در مدیریت و سازگاری و خلاقیت است. موفقیت، بنا بر تعریف متخصصان هاروارد، چیزی نیست جز انتخاب اهداف بایسته و بکارگیری ابزار شایسته به منظور تحقق این اهداف که دستیابی به آن جز با نوآوری و بکارگیری اصول نوین مدیریت امکان‌پذیر نیست. پس لازم است که نوع نگاه و نیز شیوه‌ی اجرای خود را که در گذشته سبب‌ساز موفقیت‌مان شدند مورد بازنگری قرار داده و آن را به فراخور شرایط و اقتضائات حاضر درآوریم. با این اوصاف، آنچه موفقیت کنونی ما را موجب شده، تضمین‌کننده‌ی پیروزی فردایمان نیست. از دیگر سو، تغییرات عظیم و پرشتاب در خلال چند دهه‌ی گذشته در امور مختلف بویژه فناوری اطلاعات، شیوه‌ی مدیریت و سبک رهبری سازمانها را نیز دگوگون کرده، به‌گونه‌ای که اداره‌ی سازمانها به سبک و سیاق گذشته و بهره‌گیری از ساختار‌های قرن بیستمی علم مدیریت تقریباً محال شده است. اصول موفقیت ماندگار در کسب‌وکار به دنبال دگرگونی در دیدگاه مشتری، رقابت تنگاتنگ و پیوستگی و سرعت این تغییرات نیز دچار تغییر شده است. به‌گونه‌ای که امروزه واحدهای کاری از اداره‌های تخصصی به تیم‌های فرآیندی تبدیل ما شده‌اند و مشاغل از وظایف ساده تبدیل به کارهای چندجانبه شده‌اند. در این میان، نقش دولت‌ها از پاروزنی به سکان‌داری تبدیل شده است و بخش خصوصی پاروزنان کشتی اقتصاد هستند.


حال سؤال اینجاست که چگونه می‌توان عاملی بهره‌ور در عرشه اقتصاد بود و به موفقیتی ماندگار دست یافت؟

 

چگونه قله‌های موفقیت را فتح کنیم؟
•    استراتژی برای اجرا در عمل است نه روی کاغذ آوردن
استراتژی یک نقشه راه است که تصویری از اهداف و برنامه‌های سازمان را ترسیم می‌کند. این امر حاکی از اهمیت استراتژی است. سازمانها عموماً منابع مادی و معنوی بسیاری را صرف تدوین راهبردهای مناسب می‌کنند. اما در اجرا و پیاده‌سازی استراتژی‌ها ناکام می‌مانند. 
اجرای استراتژی، مسیری پرفراز و نشیب است که سازمان را دچار چالشهای عدیده می‌کند. بهره‌گیری از مشارکت کارکنان از جمله راهکارهای اساسی برای پرکردن خلأ میان تدوین و اجرای استراتژی است. مدیران موفق راه دستیابی به موفقیت را می‌دانند، آنها واقف به این امر هستند که موفقیت در گرو پرسیدن پرسشهای بهتر است، نه داشتن پاسخ‌های بهتر و این کارکنان آموزش دیده و با مهارت هستند که می‌توانند با طرح سؤالات چالش برانگیر سازمان را در تحقق اهداف و رؤیا‌های خود یاری رسانند.


•    هنر تحت سلطه گرفتن بدون جدال
در کتاب بازاریابی یورشی می‌آموزیم که باید برای هر هدف تجاری خود، روز انتخابات تعریف کنیم و اینکه آیا می‌خواهیم برنده باشیم یا بازنده ؟ چون در بازار تنها یک مدال وجود دارد. و آن مدال طلا است.
امروزه چه اینکه رهبر بازار باشیم و چه اینکه یک برند جدید کوچک که با چنگ و دندان به کارمان چسبیده‌ایم، اگر می‌خواهیم در بازار پیروز شویم، ناگزیریم راهبرد تهاجمی را بپذیریم و بکوشیم تا کسی باشیم که اولین حرکت را انجام می‌دهد. مهاجم دست از مبارزه نمی‌کشد، چون می‌داند حتی اگر کوسه‌ها نیز دست از مبارزه و شنا بردارند به قعر دریا فرو خواهند رفت. البته تهاجم نیز راه و رسم خود را دارد. سان‌تزو در کتاب ارزنده‌ی هنر جنگ شیوه‌نامه‌ی تهاجم هوشمندانه را بیان می‌کند. البته این کتاب به عنوان قدیمی‌ترین اثر نوشتاری در حوزه‌ی نظامی‌گری و علوم مرتبط با آن، نه تنها برای نظامیان، بلکه برای تمام کسانی است که به هر نحوی در کسب‌وکار خود با رقبا درگیرند. این کتاب از جمله دستمایه‌های مدیران عصر حاضر است که روش مدیریت نبرد و استراتژی‌های تهاجمی را به علاقه‌مندان می‌آموزد. در گوشه‌ای از این کتاب به جمله‌ای جالب‌توجه برمی‌خوریم. سان‌ترو می‌نویسد "یک صد پیروزی در یک صد نبرد را نمی‌توان اوج تدبیر یک فرمانده دانست. بلکه منتهای هنرمندی فرماندهان، واداشتن دشمن به اطاعت بدون جنگ است". در این کتاب عوامل دستیابی به پیروزی نظیر حمله پیشدستانه و آینده‌اندیشی، هوشمندی در صحنه نبرد و کسب بموقع اطلاعات، و طرحریزی برای کسب اطلاع از نقشه‌های دشمن، استفاده از مخبران، بهره‌مندی از استراتژی مناسب و تاکتیک‌های کاربردی، داشتن ارتش (نیروهای انسانی) منسجم و آموزش‌دیده، مدیریت رفتار قوا، ارتباطات قدرتمند و نظام تشویق و تنبیه مورد بررسی قرار گرفته‌اند. سان‌تزو، برتری اطلاعاتی و نیروی خرد را از جمله میانبرهای موفقیت برمی‌شمارد. به همین ترتیب همانگونه که گزنفون از قول کوروش بزرگ نقل می‌کند، بزرگانی  نظیر کوروش که به گفته‌ی ویل‌دورانت مؤلف کتابهای تاریخ تمدن، صاحب یکی از خوش اداره‌ترین حکومتهای تمام تاریخ بوده‌ است، نیز بر نیروی اندیشه و محوریت دانش در پیروزی تأکید می‌ورزند.
در کتاب مدیریت کوروش بزرگ از قول او می‌خوانیم که" من با کوشش خود، گیتی را چنان که می‌خواستم سروسامان دادم؛ نه به زوربازو، بلکه به نیروی خرد. " لذا آینده‌ی جهان از آن برنده‌های امروز و فردا است. هر چند که مردم با بازنده‌ها همدردی بیشتری می‌کنند، ولی آنها همواره روی برنده‌ها است که شرط‌بندی می‌کنند.


•    اسب پیشانی سفید باشیم
ست‌گودین در کتاب گاو بنفش خود سخن از دو قانون موفقیت به میان می‌آورد. او می‌گوید که قانون قدیمی موفقیت این است که مطمئن کارکنیم، محصولات متداول تولید کنیم و از تکنیکهای مؤثر بازاریابی برای ارتقای فروش آنها بهره ببریم. اما قانون جدید موفقیت در کسب‌وکار می‌گوید که کالاهای چشم‌گیری خلق کنید که مردم در پی آن هستند. ست‌گودین آمیخته بازاریابی (4P معروف) را به چالش می‌کشد، چرا که از نظر او این 4P باید با یک P دیگر که همان گاو بنفش (Purple cow) باشد تکمیل شود. در واقع مردم از دیدن گاوهای سفید و سیاه معمولی خسته شده‌اند و به دنبال محصولات متمایزند.
به طور حتم، هیچ‌کس با دیدن گاو بنفش آن را از یاد نخواهد برد. بنابراین مدیرانی که در جهت ارتقای فروش کالاها و خدمات خود می‌کوشند، باید استراتژی تمایز را در پیش گیرند تا در میان هیاهو گم نشوند. به‌‌علاوه این تمایز باید درون سازمان نیز تقویت شود. سازمانهای برجسته کنونی نه تنها باید تفاوت کارکنان با یکدیگر را از جان و دل بپذیرند، بلکه حتی باید بر این تفاوت‌ها و تمایز میان کارکنانشان سرمایه‌گذاری ویژه‌ای کنند. البته نقش مدیر این است که ضمن مدیریت این تفاوتها، استعداد بی‌همتای هر فرد را کشف و این استعداد را به عملکرد تبدیل کند.
مصرف‌کنندگان امروزی چنانچه دلیل کارکردی روشنی برای خرید یک نام تجاری نداشته باشند علاقه خود به آن برند را در مدت کوتاهی از دست خواهند داد. این دلیل می‌تواند تمایزی محسوس باشد که خود نوعی مزیت رقابتی محسوب می‌شود.


مدیران امروز با سازمانهایی سروکار دارند که هیچ شباهتی به سازمانهای گذشته ندارند. سازمانهای فردا می‌دانند که در بازارهای فوق‌رقابتی امروز ، تنها یک اشتباه ممکن است به قیمت حذف آنها از گردونه رقابت تمام شود. البته آنها می‌دانند که موفقیت گاه موجب غرور شده و گرفتاری در دام غرور منجر به شکست می‌شود. به قول حضرت مولانا:
نردبان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت‌تر خواهد شکست