استراتژیهای روانشناختی برای تسلط بر مذاکرات فروش
به دلیل ریزهکاریهای بسیاری که در حوزه بازاریابی و فروش وجود دارد، آمادهسازی برای مذاکره با مشتری معمولاً با فشار و استرس زیادی همراه است. بخشی از این استرس طبیعی و حتی لازم است اما اگر نیروی فروش بیش از حد درگیر عوامل استرسزای مذاکره شود، قبل از شروع مذاکره، بازنده خواهد بود. بنابراین اولین رقابتی که باید در آن پیروز شد، رقابت نیروی فروش با تفکرات منفی درونی خودش است. اگر نیروی فروش درباره نتایج مورد نظرش از مذاکره به دیدگاه روشنی رسیده باشد، شانس بسیار بالای برای موفقیت در مذاکره و فروش کالای خود را دارد.
در ادامه به بررسی تعدادی از استراتژیهای روانشناختی میپردازیم که به تسلط نیروی فروش بر مذاکراتش کمک خواهد کرد:
بیش از یک گزینه برای ارائه داشته باشیم.
مغز ما از اینکه گزینههای مختلفی در اختیارش قرار بگیرد، استقبال میکند. به همین دلیل به فروشندگان پیشنهاد میشود که همیشه بیش از یک گزینه برای قرار دادن روی میز مذاکره داشته باشند. داشتن یک گزینه بیشتر اعتماد به نفس مذاکره کننده را بالا میبرد و استرس او را کاهش میدهد.
مشتری را به بله گفتن عادت دهیم.
هیچگاه نباید جواب مثبت گرفتن از مشتری را به آخر جلسه موکول کنیم. اگر در طول جلسه در مورد موضوعات کوچکتر چند جواب مثبت از مشتری بگیریم، راحتتر میتوانیم در مورد موضوع اصلی مورد نظرمان با مشتری به توافق برسیم. حتی اگر نتوانستیم در مورد موضوع اصلی جواب مثبت مشتری را بگیریم، بهتر است در خصوص چند موضوع فرعی با مشتری به توافق برسیم. این اقدام باعث میشود که در مراجعات بعدی، مشتری آمادگی ذهنی بالاتری برای گفتن "بله" داشته باشد.
از قدرت گوش کردن حداکثر بهره را ببریم.
مشتریان ما خیلی دوست دارند که فروشنده بیش از آنکه صحبت کند به حرفهای آنها گوش کند. سعی کنیم با گوش دادن به دغدغههای مشتری به او آرامش بدهیم. حتی کوسهها هم در آبهای آرام، آرامش دارند. بنابراین باید بستری را فراهم کنیم که مشتری بتواند با آرامشخاطر روی موضوع موردنظر تمرکز کند و این بستر را خیلی راحت میتوان با گوش دادن ایجاد کرد.
رویکرد مشارکتی داشته باشیم.
در یک مذاکره، فروشنده باید خود را شریک و امین مشتری بداند نه یک رقیب. به لحاظ روانشناسی، چنین دیدگاهی باعث میشود که طرفین مذاکره همدیگر را در یک تیم ببینند و مقاومتها و مکانیزمهای دفاعیشان را بشکنند. در چنین شرایطی فضای مذاکره عاری از تنش میشود و طرفین سعی میکنند به نتایجی برسند که برای هر دو سودمند باشد.
ابتدا انسان باشیم، بعد فروشنده.
درست است که اعداد و ارقام اجزای لاینفک فروش هستند، اما طرف مقابل ما یک انسان است و نه یک ماشین. مهندسان با عدد و رقم سروکار دارند و طرف مقابلشان یک موجود بیجان است. فروشندگان علاوه بر اینکه با عدد و رقم سروکار دارند، مخاطبی به اسم "انسان" دارند که دارای عواطف و احساسات است و برای موفقیت باید حتماً به آنها توجه کرد.
اگر فروشنده از ابتدا به دنبال فروختن به یک مشتری و رفتن به سراغ مشتری بعدی باشد، مکانیزمهای دفاعی مشتری را فعال خواهد کرد و احتمال موفقیت خود را کاهش خواهد داد.
سبز باشید