سه چیز از بیل گیتس آموختم
ناگویا، ژاپن، 1982
من به این علت که بخشی از Ph.D ام درمورد کارآفرینی فناوری بالا در ژاپن بود، در گردهمایی کارآفرینان و سرمایه گذاران حاضر بودم. در آن روز بیشتر افراد در ناگویا، ژاپنی بودند، شامل گروه کارآفرینی که من همراه آن ها بودم.
یک نفر در این نشست حضور داشت که قطعا محلی نبود. او عینک هایی بزرگ به چشم داشت با یک مدل موی خنده دار که تنها در گوشه ای نشسته بود.
من جلو رفتم و حدود پنج دقیقه با او صحبت کردم، هر چند گفتگوی درخشانی نبود. او قطعا یک هم صحبت خیلی الهام بخش به نظر نمی رسید و هیچ گام نرم پیش برنده ای برای آنچه انجام می داد نداشت. با گپ مختصری که با هم داشتیم، نمی توانستم شرط ببندم که او به هر چیزی می رسد.
آن شخص، بیل گیتس بود.
ملاقات کوتاه ما در ناگویا، و دستاوردهای بعدی گیتس، سه چیز به من آموخت:
1) هرگز کسی که مقابل شما هست را دست کم نگیرید. برای شروع، اشتباه دوران جوانی من، قضاوت براساس مدل موی افراد را انجام ندهید. این شیوه ی معمول انسان است که براساس چهره و ظاهر افراد قضاوت کند. ولی این کار به شما در تجارت هیچ خدمتی نمی کند. همان طور که در مطلب پست شده ی قبلی ذکر کردم، خودداری یا به حالت تعلیق درآوردن قضاوت های منفی درباره ی موقعیت ها یا افراد، بخش اصلی یک طرز فکر جهانی است.
بله، احتمالا گیتس در آن روزهای اولیه جذابیت زودگذری داشته است. ولی او برای بیش از این ساخته شده بود، با حرکت و رقابتی غیر قابل پیش بینی و تمرکز ذهن خود بر تجارت نرم افزار کامپیوتر شخصی.
2) خودتان را با افراد باهوش احاطه کنید. بی شک گیتس می توانست مدیری سخت گیر و گاهی یک مناظره گر ظالم در نشست ها باشد، اما او نه تنها افراد نابغه در مایکروسافت را استخدام کرد بلکه به آن ها این آزادی را بخشید که ایده های جدید را توسعه دهند.
گرچه گیتس و دیگر رهبران بزرگ علنی این اعتراف را نکنند، اما به نظر من آن ها به خوبی از نقاط ضعف خود آگاهند. آن ها می دانند که دیگر مردم می توانند بعضی کارها را بهتر از آن ها انجام دهند. و همچنینن می دانند که تیم های مدیریت متعادل به همراه کارکنان هوشمند سرشار از ایده، دارایی حقیقی تجارت هستند. بنابراین آن ها افراد دارای مهارت های مختلف را استخدام کرده یا ترفیع می دهند. یک مثال خوب، استیو بالمر، کسی که گیتس را به عنوان مدیر عامل شرکت مایکروسافت در سال 2000 انتخاب کرد. فقط پریدن بالمر را در طی یک سخنرانی تماشا کنید. جذابیت او خیلی بیشتر از گیتس، خیلی بیشتر از یک نمایش دهنده، و بسیار بهتر از یک مناظره گر است.
بنابراین، بر نقاط قوت خود تمرکز کرده، اجازه دهید دیگران شکاف های مهارتی شما را پر کنند، و به آنها نیز فرصت درخشش بدهید.
3) زمان برگشت به عقب را بدانید. علاوه بر استخدام افراد هوشمند با طیف وسیعی از مهارت ها، گیتس همچنین می دانست چه موقع از نقش مدیر عاملی کناره گیری کند.
این ویژگی ای نیست که شما همیشه در میان رهبران تجارت شاهد آن باشید. اغلب، مدیران ارشد فکر می کنند شرکت نمی تواند بدون آنها اداره شود. بنابراین آنها فقط موقعیت خود را اشغال کرده و موفقیت سایرین را فراهم نمی کنند.
گیتس متفاوت بود. او خود آگاهی داشت که بداند چه موقع کنار برود. مطمئنا، او در ابتدا درگیری بسیار نزدیک با مایکروسافت داشت و هنوز هم رئیس شرکت است. اما او چند سال پیش کار تمام وقت خود را متوقف کرد و در حال حاضر بیشتر وقت خود را به بنیاد خیریه خود اختصاص می دهد.
شما هرگز توقف در کسب وکار و در زندگی را یاد نمی گیرید، و من هرگز جلسه ی برگزار شده ی 30 سال پیش در ناگویا را فراموش نخواهم کرد.
IMD یک مدرسه کسب و کار برتر است.
دامینیک تورپین، رئیس IMD.org
مترجم: زهرا بهادری خلیلی