یکی از دغدغه‌های همیشگی انسانها، اشتغال بوده است. در این میان همیشه رهبران و افراد موفقی بوده‌اند که رؤیای خوداشتغالی و کارآفرینی را به حقیقت بدل ساخته‌اند و با تصمیم شجاعانه خود، کار خود را آغاز و آن را به سمت شکوفایی سوق داده‌اند.کارآفرینی و خود‌اشتغالی نیازمند شایستگی‌هایی است، از جمله آنکه کارآفرینان موفق به‌شدت علاقمندند تا مسئول شغل شخصی خود باشند و خود در چارچوب کاری‌شان مسئولیت سرنوشت شخصی‌شان را برعهده گیرند. این افراد کاملاً در مواجهه با مسئولیت‌های همراه با خود اشتغالی، علاقمند بوده و با مدیریت صحیح بر خود، مدیریت زمان، اخذ سریع و سنجیده تصمیمات، شبکه‌سازی و گسترش ارتباطات و نیز یافتن و نگهداشت مشتریان جدید،... در رونق کسب‌وکار خود می‌کوشند. مهمترین عاملی که کارآفرینان موفق را نسبت به خوداشتغالی سوق می‌دهد، نه فقط انگیزه ثروت‌اندوزی، بلکه وجود احساس عمیقی از نارضایتی مثبت و تمایل برای بهترین شدن است. به ندرت پیش می‌آید که مسأله‌ای آنها را از ادامه‌ی کار منصرف کند و در صورت بروز بحران، کارآفرینان توانایی بالایی در مهندسی شرایط موجود و هدایت آن به سمت مطلوب دارند و در صورت بغرنج شدن شرایط و نبود راه چاره، می‌توانند به راحتی وارد حرفه جدید دیگری شده و درآن موفق شوند. خود اشتغالان موفق براوضاع کاری خود تسلطی کامل داشته و از مهارت سازماندهی برخوردارند. این افراد حتی با وجود مخالفت دیگران، باز اعتمادی کامل به تصمیمات خود دارند و می‌توانند تحت فشار بالا نیز وضعیتی متعادل ایجاد کرده و به خوبی کارکنند واقعیت آن است که وقتی در سازمانی کار می‌کنیم، منابعی در اختیارمان قرار می‌گیرد و مسیر شغلی‌مان توسط نظام حاکم بر سازمان تعیین می‌شود. حال‌آنکه کارآفرینی و خود اشتغالی نیازمند داشتن چشم‌اندازی شفاف و آینده‌نگری و نیز انضباط ذهنی و ریسک‌پذیری و بلندپروازی بالا است و به همین واسطه ایجاد ساختار و سیستم سازمانی برعهده خود شخص است. باید به این نکته توجه داشته باشیم که دنیای امروز کسب وکار دیگر جای مناسبی برای افراد کار نابلد و غیرحرفه‌ای‌ها نیست و اگر قصد ایجاد کاری را داریم باید پی هر چیز را به تن بمالیم و سالها فعالیت و پشتکار به خرج دهیم و از اشتباهات خود درس بگیریم و حتی متحمل خسارتهایی شویم تا بالاخره پس از سالها خاک بازار خوردن، به یک حرفه‌ای واقعی تبدیل و به زبان کسب‌وکار مسلط شویم. بنابراین نباید به مدارک تحصیلی درحوزه‌ی کسب‌وکار و کلاسهای آموزشی اکتفا کرد، چرا که هیچ چیز جایگزین واقعیت‌های موجود در بازار نمی‌شود. در این بازار هیچ کس دوست نداردکه با فشار و اصرار ما محصولی به آنها فروخته شود، بلکه مشتری دوست دارد تا به تصمیم خود محصولی را بخرد. به‌علاوه نکات زیر در مراحل راه‌اندازی و اداره‌ی موفق یک کسب‌وکار می‌توانند سودمند باشند.


•    در انتخاب اولیه خود درست عمل کنیم.
یکی از اولین اقدامات در راستای راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید، خرید یک مکان مناسب برای تولید و یا عرضه محصولات و خدمات است. بزرگان بازار اعتقاد دارند که در این زمینه باید سرمایه‌گذاری سنجیده‌‌ای صورت گیرد، چرا که آینده‌ی یک کسب‌وکار و بویژه کسب‌وکارهای کوچک، در گرو همین انتخاب‌ها است. آنگونه که دیلارد می‌گوید: در سرمایه‌گذاری برای خرید یک ملک باید 3 نکته را مدنظر داشت وآن سه نکته عبارتند از: مکان، مکان، مکان.


•    اگر هفت باز زمین خوردیم، هشت بار بلند شویم
این یک ضرب المثل معروف ژاپنی است. ژاپنی‌ها به سخت‌کوشی معروفند و توانسته‌اند با مهندسی دقیق و سنجیده، شکست‌های خود و نیز الزام به یادگیری مستمر، حتی بزرگ‌ترین بحرانها و تهدیدات نظیر ویرانیهای جنگ را به فرصتی عظیم برای رشد خود تبدیل کنند. به قول بزرگی مهم‌ترین اصل در زندگی نه بهره‌برداری از موفقیتها، بلکه سودبردن از خطاها است، چرا که هر انسانی فارغ از توانایی‌های خود، می‌تواند از موفقیت سود ببرد.


•    بدانیم که بزرگ‌ترین سرمایه ما صداقت است
صداقت شاید ساده‌ترین و مهم‌ترین رکن فروش باشد. منظور از صداقت اعتقاد و باورداشتن به محصولی که می‌فروشیم و نیز توجه به منافع جناب مشتری است، بنابراین باید به انجام کاری بپردازیم که خود در قامت یک مصرف‌کننده به آن اعتقاد و باور داریم. پس به دور از دام غرور و تکبر، ابتدا مطمئن شویم که محصولمان، بهترین در کل جهان است. مادامی که اعتقادی قاطع به کار خود نداشته باشیم، موفقیتی قطعی نیز بدست نخواهیم آورد. آنگونه که آبراهام لینکلن گفته است، این اعتقاد راسخ ما به موفقیت است که از هر چیزی حتی خود موفقیت اهمیتی بالاتر دارد. بنابراین داشتن صداقت، بهترین تکنیک برای دستیابی به موفقیت است.


•    کارشیفتگی همیشه هم مضر نیست
در آموزه‌های حکیمانه فیلسوف بزرگ مشرق زمین، کنفسیوس می‌خوانیم که انسان باید در جست‌وجوی کاری باشد که از صمیم قلب به آن عشق می‌ورزد. چراکه نتیجه این شیفتگی این است که ما هرگز مجبور نیستیم که حتی یک روز در زندگی کار کنیم.
بنابراین با سلاح عشق و مهارت قدم در راه بگذاریم و رؤیاهای خود را با کلیدواژه‌های خواستن، دانستن و توانستن محقق سازیم. کارشیفتگی به شرط حفظ تعادل، به انسان انگیزه می‌دهد. تلاش کنیم تا شعله انگیزش را خود درونمان ایجاد کنیم. انسان نباید از انجام فعالیتش که به کندی اما با اشتیاق انجام می‌دهد واهمه‌ای داشته باشد، بلکه ترس اصلی باید از توقف و ایستایی بدون تفکر باشد.


•    الفبای رهبری و مدیریت را بیاموزیم
کارآفرینان خوب الزاماً مدیران خوبی نیستند، عکس این مطلب نیز صدق می‌کند و نمی‌توان از تمام مدیران انتظار داشت که راه و رسم کارآفرینی را بدانند. اما به هر ترتیب، آگاهی از الفبای مدیریت و رهبری یک کسب‌وکار از الزامات خوداشتغالی و کارآفرینی است. به بیان ساده مدیریت را می‌توان علم و هنر تصمیم‌گیری دانست. به عبارت دیگر مدیران می‌دانند قرار است کجا بروند. بنابراین بلند می‌شوند و به راه می‌افتند. مدیران و رهبران توانمند افرادی مسئولیت‌پذیرند، چرا که می‌دانند که هر اندازه قدرت بزرگ‌تر باشد، بار مسئولیت‌پذیر سنگین‌تر خواهد شد. بنابراین مدیران دارای رشته‌ای از خصوصیات و اخلاق حرفه‌ای هستند. تنها زمانی می توان مدیریت افراد را داشت که پشتشان را داشته باشیم و با همراهی به سمت هدف مطلوب حرکت کنیم.
مدیران کارآمد افرادی راسخ، استوار و درعین حال بسیار انعطاف‌پذیرند که تحت شرایط مختلف اول برخود مدیریت داشته و بعد آرامش خود را به دیگران تعمیم می‌دهند.
آنگونه که اشاره شد، مدیریت به زبان ساده معنای تصمیم‌گیری است. تصمیم‌گیری بویژه در کسب‌وکارهای نوپا اهمیت بیشتری دارد، چراکه یک تصمیم غلط می‌تواند کسب‌وکاری جوان را ناکام بگذارد. طبق آمار مراکزی مثل هاروارد نیز از هر10 کسب‌وکار نوپا 9 تا با شکست مواجه می‌شوند که شاید یکی از دلایل اصلی آن، تصمیمات غلط باشد. ازاین‌رو تصمیم‌گیری سنجیده و به‌موقع با اخذ اطلاعات محیطی کافی، از مهم‌ترین ویژگی‌های مدیران شایسته است. مدیران شایسته قربانی سندرم (آماده ، هدف، هدف،...) نمی‌شوند و مهارت شلیک دقیق را نیز دارند. 

•    اصل اول ایمنی بعد کار را فراموش کنیم
بشر از همان ابتدای حیات خود شعاری همیشگی داشته و آن شعار اول ایمنی، بعد کار بوده است. اما کارآفرینان موفق اهل مخاطره هستند و پیامدهای آن را به جان دل می‌خرند، چون پیشرفت را درگرو مخاطرات می‌دانند. قله‌ها آنها را نمی‌ترسانند، بلکه آنگونه که چرچیل، سیاستمدار کهنه‌کار، می‌گوید، قله‌ها الهام‌بخش مدیران بوده و دره‌ها نیز ایشان را به بلوغ می‌رسانند. پس از دره‌ها و قله‌ها نترسیم.
هم‌فکری و همراهی دیگران را جدی بگیریم
ایجاد یک کسب‌وکار، فعالیتی گروهی و اجتماعی است که بقا و بالندگی آن در گرو بهره‌گیری از خردجمعی است. یکی از فلاسفه می‌گوید،" فردی را سراغ ندارم که با تفکر و عقل خود، به اندازه کافی عاقل باشد". بنابراین اگر فردی هرچند با قابلیت‌های فراوان بخواهد خود به تنهایی تمام فعالیت‌ها را انجام دهد و تمام افتخارات را به خود نسبت دهد، هرگز مدیر بزرگی نخواهد شد. مدیران توانمند به شکل سیستمی و تیمی فکر می‌کنند. به عبارتی آنها "به من" فکر نمی‌کنند،"به ما" فکر می‌کنند. یک سازمان همواره با داشتن افراد شایسته روی شانه‌های خود، بلند قامت‌تر به نظر خواهد آمد. لذا یکی از معیارهای مدیریت، قابلیت همراهانی است(از لحاظ توانمندیها) که انتخاب می‌کنیم.