ظهور و افول شرکت‌های بزرگ به واسطه‌ی درخشش و اشتباه رهبران آن‌ها امر غیر معمولی نیست. عده‌ای به آن سقوط ثانویه می‌گویند. در واقع قانون نانوشته‌ای در این مورد وجود دارد که آنچه که باعث موفقیت شده لزوماً به بقای آن کمک نمی‌کند. به عقیده‌ی جان هیلن استادیار دانشکده‌ی کسب و کار دانشگاه جورج مانسون و مولف کتاب چه تحولاتی در حال وقوع است؟
قبل از آن که عذرتان را بخواهند رهبری کسب و کار تان را تغییر دهید: «رهبران اغلب قربانی موفقیت خود می‌شوند. آن‌ها به منظور پاسخ به تغییرات، مدل‌های کسب و کار جدیدی تدوین می‌کنند، ولی فراموش می‌کنند که خود را نیز با وضعیت‌های جدید تغییر دهند.»
آنچه که باعث موفقیت رهبری شما شده است لزوماً همیشه به کار نمی‌آید. ایفای مسئولیت در رده‌های بالا مستلزم مهارت‌، توانایی‌، خط فکر و نگرش‌‌های جدید است. به عقیده‌ی هیلن متاسفانه رهبران هنگام مواجه با چالش‌های جدید به جای تغییر نگرش، انرژی خود را صرف یافتن راه‌حل‌های کلیشه‌ای می‌کنند. درصد کمی از کسب و کار‌‌های سازمان یافته برای رشد رهبرانشان برنامه‌ی حساب شده‌ای دارند. در نتیجه رهبران به منظور حفظ بهره‌وری مجبور هستند بار خود را به دوش کشیده و مهارت‌های ذهنی و فنی خود را ارتقا دهند.

۱- مجبور به بازطراحی اهداف خود نشده‌اید
اغلب رهبران از تغییر مسیر و تعیین اهداف جدید پس از نائل شدن به موفقیت‌های نسبی عاجز هستند. پس از تغییر شرایط و اضافه شدن افراد جدید به هیئت مدیره استراتژی‌ها باید بازطراحی شوند. رهبران معمولا بر سیاست‌های خود پافشاری می‌کنند و تصمیم‌های یک‌جانبه‌ای می‌گیرند.
نیاز به استخدام نیروی جدید علامت مهمی برای درک بحران است. برای در امان ماندن از این تله‌های ذهنی، بهتر است جلسات همفکری عمومی با همه‌ی اعضای سازمان برگزار کنید. از آن‌ها بخواهید شرایط موجود را ارزیابی کنند. اعضای تیم مدیریتی را به باز‌طراحی اهداف و نگرش‌ها‌ی قابل درک برای سهامداران و سایر کارمندان تشویق کنید.

۲- اعضای تیم همکاری منسجمی در مسیر هدف ندارند
خطر پیش روی سازمان بعد از کسب موفقیت‌های نسبی، تمرکز اعضای تیم بر ارتقای شخصی و اهداف درون گروهی و به فراموشی سپردن اهداف و استراتژی‌های کلی مجموعه است. مهم‌ترین معیار ارزیابی تیم‌های حرفه‌ای توانایی اعضا در درک ماهیت وجودی مجموعه، اهداف آن و توانای کار تیمی است. به عقیده‌ی هیلن مدیران کسب و کار‌‌ باید به طور منظم جلسات رسمی و غیر رسمی با اعضای تیم به منظور تقویت حس تعلق و هماهنگی بیش‌تر آن‌ها برگزار کنند.

۳- با افراد مناسبی در ارتباط نیستید
شرکت‌ در جلسات غیر ضروری پس از ارتقاء به رده‌های بالاتر مدیریتی می‌تواند باعث اتلاف وقت مدیران شود. اگر گمان می‌کنید که افراد از دستور شما پیروی نمی‌کنند یا اگر مشغله‌ی بیش از حد مانع از برگزاری جلسات توجیهی با سهام‌داران می‌شود، باید نسبت به آینده‌ی مدیریتی خودتان نگران شوید. برای رهایی از این مخمصه برنامه‌های منظمی برای ملاقات با سهام‌داران بچینید. اما هدف این جلسات چیست؟ تمرکز اصلی شما باید شبکه‌سازی با افرادی باشد که بر آینده‌ی کاری شما تاثیرگذار هستند.

۴- قادر به فهماندن ماموریت و انگیزش کارمندان نیستید
اگر کارمندانتان علاقه‌ای به طرح‌ها و برنامه‌های شما نشان نمی‌دهند یا وظایف جدید را با اکراه قبول می‌کنند، علامت دیگری برای خطر از دست دادن اعتبار رهبری است. به جای سرزنش دیگران و اتهام ناسازگاری به آنان، باید مهارت‌‌های ارتباطی خودتان را تقویت کنید و در واقع توضیح دادن به دیگران و توجیه آن‌ها را وظیفه‌ی خود بدانید. تا جای ممکن به جای انتقال یک طرفه‌ی دستورات، ارتباطات دوطرفه‌ای فراهم کنید. همیشه لحن مناسب ارتباط با هر فرد را درک کرده و بیش‌تر از آن چیزی که گمان می‌کنید برای فهماندن مطلب لازم است، توضیح دهید.

۵- اعتبارتان در حال از دست رفتن است
بعد از کسب موفقیت به منظور حفظ اعتبار به دست آمده باید همواره عملکرد فوق‌العاده‌ای از خود نشان دهید. در غیر این صورت کارمندانتان اهمیتی به رهنمود‌های شما قائل نخواهند بود و تقلای شما برای کسب موفقیت‌های بالاتر بی‌ثمر خواهد شد.به عقیده‌ی هیلن رهبران کسب و کار باید تقویت ادراک و احساسات خود، اعتبارشان را تقویت کرده و احترام کارمندان را به دست آورند. پذیرفتن مسئولیت وظایف غیرانتفاعی و عام‌المنفعه به این امر بسیار کمک می‌‌کند.

۶- احساس سردرگمی و بلاتکلیفی دارید
با ایفای نقش در رده‌های بالاتر حفظ تمرکز و اشراف بر کار مشکل‌تر از قبل می‌شود. احساس سردرگمی و عدم اشتیاق به کار، زنگ خطر مهمی برای از دست دادن اعتبار شغلی است. برای اجتناب از این امر کار‌ها را بر حسب اهمیت آن‌ها الویت‌‌بندی کنید. لازم نیست همه‌ی کار‌ها را خودتان انجام دهید. بعضی از آن‌ها باید به دیگران واگذار شوند و بعضی دیگر اصلا نیازی به انجام آن‌ها نیست و باید کنار گذاشته شوند. عمده‌ی وقت خود را برای کارهای حیاتی و تاثیرگذار اختصاص دهید. از همکاران با تجربه‌ کمک بگیرید. بخش مهمی از وقت شما باید به مسئولیت‌های رهبری اختصاص یابد. برای کار‌های اجرایی افراد شایسته‌ی زیادی هستند که می‌توانند به خوبی از پس انجام آن‌ها برآیند.

۷- مهارت‌های رهبری خود را تقویت نمی‌کنید
بهترین رهبر کسی است که بتواند سایر رهبران را رهبری کند. اگر از تیم مدیریتی فعلی ناراضی هستید و اعتماد خود را به توانایی‌های آن‌ها از دست داده‌اید، احتمالا قدرت رهبری شما در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. در این صورت باید هر چه سریع‌تر اصلاحات لازم در تیم مدیریتی را با قاطعیت انجام دهید. اهمیت و نقش خود را به دیگران نشان دهید. در کنار ریاست مجموعه، مسئولیت هدایت و مربی‌گری‌ خود را فراموش نکرده و هیچ‌کدام را فدای دیگری نکنید.
هر معضل و بحرانی راه‌حل‌های منحصر به فردی دارد. شاید همه‌ی آن‌ها در مورد شما صدق نکند، اما اکثر آن‌‌ها در مواردی شباهت‌هایی نیز با هم دارند. اگر در مقام تصمیم‌گیر در جلسه‌ای، اطلاعات سایرین بیش‌تر از شما باشد، باید این زنگ خطر را جدی گرفته و رفتار و نگرش خود را اصلاح کنید.
منبع:zoomit.ir