اشتباهات رایج در دیجیتال مارکتینگ
نتیجهی تحقیقات نشان داده است امروزه بیش از پنج هزار پلتفرم برای کمک به کسبوکارها در دسترس است و تنها ۹ درصد بازاریابان میتوانند روی استفاده از یک روش تمرکز کنند. درنتیجه برندها تلاش کمتری برای اجرای استراتژی بازاریابی و جلب رضایت مخاطبان خود انجام میدهند. این اشتباههای رایج تنها مختص استراتژیهای بازاریابی نیست بلکه توسط کسبوکارهایی که برای افزایش مخاطب تلاش میکنند نیز انجام میشود.
۱- دست کم گرفتن اهمیت دادهها
بسیاری از کسبوکارهای در حال رشد اهمیت دادهها را در توسعهی استراتژی بازاریابی دست کم گرفته و زمان چندان زیادی را به تحقیقات تخصیص نمیدهند. درصورتیکه روزبهروز به اهمیت استفاده از داده افزوده میشود. هرقدر دادههای بیشتر و مفیدتری در اختیار بازاریابان قرار بگیرد، فرصتهای بیشتری برای شناخت مشتری و محصولات فراهم میشود. به همین دلیل شرکتها نباید هیچ محدودیتی در جمعآوری و استفاده از دادهها قائل شوند.
بهعنوان مثال بسیاری از شرکتهای مشاوره، هر کلمهی کلیدی را به چشم فرصتی جدید برای جمعآوری داده به منظور پیدا کردن مخاطبان جدید میبینند. این شرکتها حجم زیادی از کلمات کلیدی را توسعه دادهاند تا به موتور جستجوی هر مشتری میلیونها کلمهی کلیدی اختصاص دهند.
اهمیت ندادن به دادهها باعث میشود شرکتها چشمانداز ارزشمندی را از دست بدهند یا نتیجهگیری درستی نداشته باشند مخصوصا زمانی که نیازهای شخصی هر مشتری باید مشخص شود. برندها میتوانند دادهی مورد نظر خود را از طریق مصاحبه با مشتری، نظرسنجی و تحقیقات در زمینهی بازار تأمین کنند. اگر دادههای جمعآوری شده با تجزیه و تحلیل مناسبی همراه باشند میتوانند درآمد شرکت را تا ۱۵ درصد افزایش دهند.
۲- عدم تمرکز روی ویژگی منحصربه فرد محصول
پیوستن لایههای مختلف استراتژی بازاریابی برند باید تعریف واحدی از وجه تمایز برند نسبت به رقبا را نشان دهد. تعریف وجه تمایز برند، به مشتری این امکان را میدهد که بداند کدام برند نیازهایش را بهتر برطرف میکند تا با دید بهتری نسبت به انتخاب محصول مورد نظر اقدام کند. همچنین این ویژگی منحصربهفرد باید محوریت تمام کمپینهای مرتبط با بازاریابی دیجیتال باشد. بسیاری از موتورهای جستجو محصولات را بر اساس ویژگیهای پایه و قیمت آنها دستهبندی میکنند. درنتیجه مشخص کردن وجه تمایز برند نقش حیاتی را در مشخص شدن هدف اصلی برند ایفا میکند.
برندها برای مشخص کردن ویژگی منحصربهفرد خود باید بپرسند «چه ویژگی باعث میشود مردم محصول ما را انتخاب کنند؟» بهعنوان مثال برندی که در زمینهی تولید کفش فعالیت میکند، تمرکز خود را روی تولید کفشهایی با ماندگاری بالا میگذارد و یک برند دیگر محصولات شخصیسازی شده را بهعنوان ویژگی منحصربهفرد انتخاب میکند. مورد اولی که بررسی کردیم یعنی تحلیل دادههای جمعآوری شده، باعث جذب مشتریهایی میشود که دنبال بهترین و مقرونبهصرفهترین انتخاب هستند و مورد دوم یعنی تمرکز روی ویژگی منحصربهفرد، مشتریهایی را جذب میکند که به ظاهر و نام برند اهمیت بیشتری میدهند.
۳- اهمیت ندادن به مشتریهای فعلی کسبوکار
دانشگاه کسبوکار هاروارد در تحقیقات مختلف خود اعلام کرده است نگه داشتن مشتریهای فعلی بین پنج تا ۲۵ برابر ارزانتر از تلاش برای جذب مشتریهای جدید است. درنتیجه میتوان گفت تلاش برای نگهداری مشتری میزان درآمد شرکت را به میزان قابل توجهی افزایش خواهد داد. اما بسیاری از کسبوکارها مشتریهای فعلی برند را فدای مشتریهای جدید کرده و تلاشی برای افزایش ماندگاری آنها انجام نمیدهند.
نتیجهی تحقیقات دیگری نشان داده است شرکتها تا ۷۰ درصد شانس بیشتری برای فروش محصول به مشتریهای قدیمی دارند درحالیکه تنها ۲۰ درصد شانس دارند مشتری جدید را نسبت به خرید محصول برند ترغیب کنند. مشتری که حاضر شده است یک بار پول خود را برای خرید محصول یک برند خرج کند خیلی راحتتر از مشتری جدید نسبت به خرید محصول جدید تشویق میشود. مشتری وفادار سرمایهی هر برندی است و حفظ ارتباط میزان وفاداری آنها را افزایش خواهد داد.
دادن پیشنهاد ویژه برای خرید محصول، در نظر گرفتن تخفیف یا مطلع کردن آنها از رسیدن محصولات جدید پیش از آغاز تبلیغات سراسری، به مشتری احساس ارزشمند بودن داده و وفاداری آنها را نسبت به برند افزایش میدهد. این افراد تشویق میشوند بازخوردهای خود را با برند در میان گذاشته و به پیشرفت آن کمک کنند. کمپینهای ایمیلی و نظرسنجی از آنها از ابتداییترین راههای حفظ ارتباط با مشتریهای قدیمی برند است و نسبت به جذب مشتری جدید هزینهی بسیار کمتری دارد.
از بین بردن اشتباهات بازاریابی غیر ممکن نیست، تنها کافی است سرعت فرآیند استراتژی بازاریابی را پایین آورید، دادههای لازم را جمعآوری کرده، خودتان را از رقبا متمایز کنید و به مشتریهای قدیمی خود ارزش دهید. اعمال این راه حلهای ساده، کمک میکند استراتژیهای بازاریابی نتیجهی بهتر و هزینهی بسیار کمتری داشته باشد.