چگونه از دام شکست های کاری مان رها شویم؟
یک روز کاری شلوغ را تصور کنید. نگاهتان معطوف تقویم کاری روی میز میشود و ناگهان بهخاطر میآورید که فردا جلسهی کاری در ارتباط با موضوعی مهم پیشرو دارید و ناچارید در مدت زمانی محدود برای حضور در جلسه آماده شوید. با عبور این تصویر از ذهنتان، موج افکار استرسزا بهسراغتان میآید و خبر بد اینکه هیچکدام از این احساسات کمکی به برگزاری جلسهی فردا نخواهند کرد!
مشکلات نقدینگی از چالشهای همیشگی است که در محیط کسبوکار با آن دستوپنجه نرم میکنیم. هرچند ممکن است مشکل بدهی در میان نباشد اما معمولا در ابتدای سالهای راهاندازی درآمد و خروجی مالی سازمان در یک کفه ترازو قرار دارند و سودآوری چشمگیری در میان نیست.
برای کاهش استرسهای مالی و ترسی که از عدم موفقیت داریم، اولین راهحلی که به ذهن خطور میکند، فرار از این دست افکار و پرهیز از مهم جلوه دادن اصل موضوع است. واکنش شما از آنجا سرچشمه دارد که گمان میکنید با توجه و تمرکز بر ترسها، ناخودآگاه آنها را به زندگی خود دعوت میکنید.
و نهایتا به این انتخاب میرسیم که با فرار از ترسها و دست روی دست گذاشتن، فرصتهای طلایی را نیز از دست بدهیم!
واکنش بسیاری از افراد دربرابر ترسهای خود برای برگزای یک جلسهی کاری به این عکسالعمل ختم میشود که بهجای رویارویی و بررسی افکارشان، سعی میکنند ظاهر آرام خود را حفظ کنند و جلسه را همراهبا لبخند، اعتماد بهنفس و سخنان سنجیده پیش ببرند!
بعید است ندانیم که این روش، بهترین شیوهی مقابله با ترسها نیست اما ذهن ناخودآگاهی که مدت طولانی تحت نفوذ این افکار بوده است رهایتان نمیکند و منجر به این نوع رفتارهای خودتخریبی میشود.
ترس از شکست و خرابکاری را به شانسی برای موفقیت تبدیل کنید!
یکی از مشتریان قدیمی تد، پذیرش مدیریت پروژه یک واحد مزرعه بزرگ مرغداری را پیشنهاد داد. هدف سازمان آنها توسعه بخشیدن به تنوع کالای هدفشان ازطریق راهاندازی خط تولیدی با کیفیت بالا در حوزهی پرورش دام است. درخواست آنها از تد و تیم کاری او طراحی پکیج و دستهبندی محصول بوده است.
حدس میزنید اولین واکنش تد چه بود؟
بله درست است؛ با مطرح شدن این پیشنهاد ترسهای آشنا به سراغش میآیند. درحالیکه میتواند با جستوجو در باب موضوعات بازایابی محصول، بستهبندی محصولات گوشتی و... اطلاعات مفیدی کسب کند و با دست پر به استقبال پیشنهاد برود اما تسلیم افکار خود میشود و در ذهن او این عبارت نقش میبندد که «اطلاعات تو در این زمینه کافی نیست پس احتمال زیاد نمیتوانی پروژه را با موفقیت به سرانجام برسانی و با رقبای بزرگ مقابله کنی».
تد میتوانست که ترسهای خود را مدیریت کند و به افکار منفی اجازه ندهد تا سررشته کارها را بهدست بگیرند اما واکنش او اینگونه نبود.
او با تهیهی بلیط هواپیما به مقصد واشنگتن دیسی (D.C) و یک مسیر ادامه پروازی به مقصد پروژهی پیشنهادی در کوههای آلاچیا رسید.
در گوشهوکنار این شهر همهجا رنگوبوی صنعت پرورش دام داشت و تد با بستری بسیاری مناسب برای صنعت پرورش دام روبهرو شد. در یکی از خیابانهای اصلی شهر وارد مغازهای شد و در گوشهای مشغول فهرست کردن نکات مفیدی در موضوع بستهبندی محصول شد و نیروی کارکنانی که آنجا حضور داشتند با اشتیاق اطلاعاتی در مورد پرورش دام و بستهبندی صنایع گوشتی را به تد منتقل کردند.
اطلاعات آنها تد را شگفتزده کرد و به این فکر واداشت که: «شاید من هم بتوانم از پس این کار برآیم.» و اینگونه تد چندین ساعت روی منابع اطلاعاتی خود کار کرد و با کمک و تشویق پرسنل بهخوبی پیش رفت.
تد لئونارد به امید یک ارایهی چشمگیر از اطلاعاتی که صرفا از دیگران دریافت کرده بود، صبح فردا در مزرعهی پرورش طیور حاضر شد اما برخلاف آنچه تصور میکرد جلسه کاری خوب پیش نرفت و حتی با تلفظ نادرست نام مدیرعامل اخطار گرفت!
هنگامیکه توضیحات مربوطبه طراحی بستهبندیهای مختلف را آِغاز کرد، تعدادی از مدیران ارشد به نشانهی عدم رضایت از کیفیت پروژه، جلسه را ترک کردند و تد با ناراحتی وسایل خود را جمع کرد و جلسه را ترک کرد.
چگونه تد لئونارد توانست از ترسهای خود عبور کند؟
برای تد اولینبار نبود که یک جلسهی کاری را بهدلیل عدم آمادگی کافی از دست میداد و نتیجهی مطلوبی بهدست نمیآمد!
اما به دلایل مختلفی پروژهی پرورش دام باعث شد که روش همیشگی خود برای حضور در جلسات را بازبینی کند. برای تد حضور در جمع کارکنان حرفهای آن مغازه تجربهای پربار بود که بینش او را برای آمادهسازی جلسات کاری تغییر دهد و اولینبار بود که تد توانست درکنار استرسهای همیشگی که قبل از ارائه کار با آنها مواجه میشد، از دریافت اطلاعات و تبادل بینشهای مختلف کاری با یک تیم حرفهای لذت ببرد.
به نظر شما اگر تد از هفتهها قبل تلاش خود را برای کسب اطلاعات پیرامون پروژهی بستهبندی پرورش دام آغاز کرده بود، نتیجهی متفاوتی دریافت نمیکرد؟
جرقهی تغییر روش فکری تد از همین زمان استارت خورد.
همانطور که در ابتدای مقاله اشاره شد بسیاری از ما بهجای مقابله با ترسهای خود از آنها فرار میکنیم؛ چرا که این افکار موجی از احساس ضعف و ناکارآمدی را بشان میدهند. تد به این نتیجهی مهم رسید که برای عبور از افکار ذهنی فلجکننده نباید تنها به خودمان توجه کنیم. او و هر کس دیگری که با این چالش روبهرو است میتواند ذهن خود را بر نیازها و درخواستهای مشتریان و مسایل مهم دیگر معطوف کند و با تمرکز بر تخصص خود احساس ارزشمندی و اعتماد بهنفسی را که نیاز دارد، دریافت کند.
و آنجا است که به این عبارت ارزشمند میرسیم؛ هرقدر بتوان در کمک به دیگران مؤثر باشیم احساس اعتماد بهنفس بیشتری خواهیم داشت.
تد با تکیه بر این تفکر سعی کرد تا روش همیشگی خود را تغییر دهد و با استفاده از قدرت خلاقیت خود بهدنبال راهکارهایی برای حل چالشهای مختلف کاری رفت.
ترسها منجر به رفتارهای خودتخریبی میشوند. اما این جمله به این معنی نیست که تسلیم ترسهای خود شوید! در اصل خود شما هستید که میتوانید داستان ذهنی خود را آنطور که میخواهید روایت کنید. دو راه پیش رو خواهیم داشت: اینکه افکارمان را مدیریت کرده و به سمت گامهای مثبت پیش رویم یا در دنیای افکار فلجکنندهی ذهن باقی بمانیم.
درک و پذیرش شکستها نیاز به گذشت زمان دارد. برای تد لئونارد عبور از ترسها با تغییر نگرش ذهنی او ممکن شد و به این نکتهی مهم دست یافت که مسئلهی اصلی برنده یا بازنده بودن نیست و درواقع جستوجوی اطلاعاتی که در حین پروسهی کاری خواهیم داشت و آشنایی با نگرشهایی که سابقا در خود کشف نکردیم یک چالش لذتبخش و دستاور مهمتری است.