چگونه خوب بفروشیم
فروش یک حرفه است، پس باید راه و رسم حرفهای بودن در آن را بدانیم. اما خوب فروختن به طور حتم حرفهای است که تاحدودی به ذات و جوهره افراد مربوط میشود. اما لازم است این استعداد به کمک آموزش توسعه یابد. بنابراین هر کسی نمیتواند خوب بفروشد. در مقابل عملیات فروش، خرید کردن وجود دارد. انسان اگر خرید خوبی داشته باشد از آن لذت میبرد. پس یک فروشنده ماهر میتواند با ایجاد فضایی مناسب و جوی مطلوب، احساسی خوشایند را برای مشتری خود خلق کند و با مدیریت تجربه او، خشنودی را برای او رقم زند. طبق قانون پارتو 80% از فروش بوسیلهی 20درصد از فروشندگان بدست میآید، بنابراین دیگر به هیچ عذر و بهانهای نمیتوان نیروهای ناکارآمد فروش را حفظ کرد. چرا که حفظ این قبیل فروشندگان نه تنها سودآوری را دچار مخاطره میکند، بلکه موجبات ناخشنودی مشتریان را نیز فراهم میسازد. معمولاً فروشندگان نامناسب در فروش مشاورهای ناتوانند. این قبیل فروشندگان تنها در نقش سفارشگیرنده ظاهر میشوند و عموماً از اصول اولیه برقراری ارتباط، و محصولات و خدماتی که ارائه می کنند آگاهی ندارند. در مقابل، فروشندگان خوب افرادی همدل هستند و ترازوی رابطهی شرکت و مشتری را متعادل میسازند. فروشندگان خوب ضمن آگاهی کامل از محصول یا خدمتی که ارائه میکنند، با انگیزهای بالا و پایداری مثالزدنی کار میکنند. غالب انسانها میتوانند تحت شرایطی به فروشندهای خوب تبدیل شوند، آن شرایط این است که همانند یک فروشندهی خوب صحبت کنند، مانند او رفتار کنند، فکر کنند، تعامل کنند، نگاه کنند و مثل یک فروشندهای ماهر مردمداری کنند.
فروشنده خوب یار کمکی مشتری در تصمیمگیری است، او پیامی ساده و صادقانه برای مشتری دارد و به همین واسطه خرید را برای مشتری ساده و خوشایند میکند. بهعلاوه فروشندگان موفق از لحاظ اطلاعات، اشرافی کامل بر حوزههای مختلف کاری خود دارند، چرا که فعالیت در عصر حاضر بدون بهرهگیری از منابع اطلاعاتی از بهرهوری لازم برخوردار نخواهد بود.
•هوش فروش خود را تقویت کنیم
فروشنده باهوش کیست؟
فروشندگان باهوش، اطلاعات مناسبی از بخشهای مختلف دارند و سواد محیطی ایشان عاملی برای موفقیتشان است. به قول معروف، توانا بود هر که دانا بود.
فروشندگان باهوش اطلاعات خود از قابلیتهای شخصی و توانمندیهای درونی، و نیز اطلاعاتشان در خصوص رصدهای جاری در بازار و تجارت، تغییرات در خطمشیها، سیاستهای تجاری، موفقیت رقبا و تحرکات ایشان، و محصولات را به شکل مستمر به روزرسانی میکنند و این اطلاعات را به مرور تبدیل به دانش و مهارت میکنند. حتی تجربه چند ساله نیز نمیتواند جایگزین اطلاعات روزآمد در کسبوکار باشد. پس با تفکر عمیق، توانائیها و نقاط ضعف و نقاط قوت خود را بشناسیم و تلاش کنیم تا با دریافت آموزشهای جامع فروش، این قابلیتها را در خود تقویت کنیم. در گام بعدی باید به کمک ابزارهای موجود مثل رسانههای جمعی (روزنامهها، تلویزیون،...) و نیز ابزار مشاهده و بازارگردی و تحقیقات بازار، شناختی جامع از بازار و روندهای جاری درآن بدست آوریم.
آگاهی از فعالیتهای رقبا، محصولات و سیستم کاری آنها میتواند از طریق ارتباطگیری با فعالین صنعت، تحقیقات بازار، شبکه جهانی اینترنت، مشتریان رقبا، انجمنهای صنفی و اتحادیههای بازرگانی و ... حاصل شود. بهعلاوه واضح است که داشتن شناختی کامل از سازمانی که در آن مشغول به فعالیت هستیم و خدمات و محصولات تولیدی آن، مهارتی حیاتی در امر فروشندگی است که با صبر و تلاش و مشاهده دقیق بدست میآید. پس به عنوان فروشندهای فعال، اولین مصرفکنندهی محصولات خود باشیم و با نگاهی دقیق ویژگیهای آن را مورد بررسی قرار دهیم. چرا که همواره اولین تأثیر، پایدارترین تأثیر خواهد بود و فروشندهای که در همان برخورد اول قافیه را به خاطر ناآگاهی خود ببازد، نمیتواند مشتریانی برای یک عمر حیات کاری خود داشته باشد. پس لازم است در این زمینه بزرگترین سرمایهگذاری ممکن را انجام دهیم، و آن سرمایهگذاری در توسعه مهارتهای فردی و اجتماعی است که نتیجه آن تأثیرگذاری مثبت ذهنی و القای آن به مشتریان است. بنابراین مثل فروشندههای موفق برای خود برنامهریزی منظم داشته باشیم و به جای دگر پلیس بودن، با ثبت گزارشاتمان و استفاده حداکثر از زمان در اختیار، خود پلیس باشیم.