درسهایی از اندرو کارنگی: فقیری که ثروتمندترین مرد زمین شد
در سال ۱۸۳۵ در اسکاتلند دیده به جهان گشود اما طولی نگذشت که در در اوایل دوران نوجوانی و در سال 1848، پدرش خانواده را به امریکا برد تا زندگی تازهای را از سر گیرند. در ابتدا کار خود را به عنوان تلگرافچی و نیز کارمند شرکت راه آهن پنسیلوانیا آغاز کرد و به پیشرفت شغلی قابل ملاحظه ای دست یافت بگونهای که با شروع جنگها مدنی در آمریکا، مسئولیت راه آهن و تلگراف امریکا را عهدهدار شد.
اندروی جوان در حالی وارد امریکا شد که تنها چند پول سیاه در جیب داشت. اما نیم قرن بعد، او به ثروتمندترین مرد روی کره خاکی تبدیل شد. او بنیانگذار شرکت فولاد کارنگی بود که بعداً به شرکت فولاد ایالات متحده یا یو. اس. استیل تبدیل شد. ناپلئون هیل، نویسنده نامدار، که در آن سالها در کسوت خبرنگاری مشغول بهکار بود با شنیدن آوازه موفقیت اندرو کارنگی و در اوج قدرت او، نزد این مرد ثروتمند و موفق رفت. در واقع دستمایه بسیاری از پرفروشترین آثار ناپلئون هیل، از جمله کتاب تحسینشده بیندیش و ثروتمند شو؛ مبتنی بر آموزههای هیل از کارنگی است.
کارنگی بهعلاوه انسانی وارسته و نیکوکار بود. آنگونه که در دانشنامه ویکیپدیا میخوانیم، کارنگی بیشتر ثروت خود را صرف تأسیس موسسات سودمند همگانی مانند کتابخانهها و مدارس و دانشگاهها (همانند دانشگاه کارنگی ملون) کرد. وی در مدت عمر خود ۳۰۰۰ کتابخانه عمومی (همانند کتابخانه مرکزی سیاتل) تاسیس نمود، و قریب ۳۵۰ میلیون دلار صرف ساخت اماکنی همچون تالار کارنگی و حمایت از برنامههای فرهنگی نمود. به گفته او: "مردی که ثروتمند بمیرد، بی آبرو مردهاست. اندوختههای مالی تان را هرگز به بازماندگانتان نسپارید، چون بر روی پای خویش نخواهند توانست ایستاد. به هیئت و بنیاد نیز وامگذارید، چون عاقبت بر خلاف خواستههایتان عمل خواهند کرد. ثروتتان را خود وقف کنید، نه بعنوان بخشش و صدقه، بلکه بعنوان هدیه به موسسات عمومی که در خدمت بشریت میکوشند."
چنانچه جامعه را به دو بخش ثروتآفرین و ثروتجو تقسیم کنیم، کارنگی به طور حتم جایگاهی روشن در آن خواهد داشت. ثروتآفرینان برخلاف ثروتجویان انسانهایی باجسارت و با پشتکار، خطرپذیر، آیندهنگر، خلاق و دارای شم کسب و کار هستند. ایشان دارای مجموعهای از مهارتها هستند که به آنها کمک میکند تا یک ثروت مثبت، مستمر، و مطمئن ایجاد کنند.
اندرو کارنگی، ثروت آفرینی توانمند بود که درسهای بسیاری را به ما آموخت. در ادامه تعدادی از آموزههای خود از کارنگی را مرور میکنم:
1.با افرادی تماس بگیر و کار کن که آنچه را تو نداری دارند.
«باور دارم که بهترین عامل جلوگیری از مجادلهها و نامهربانی ها، شناخت انسانها و علاقه خاضعانه به آنها و نیز خرسند کردن ایشان به وسیله نشان دادن میزان ارادت و توجه خود به آنها و خوشحال شدن از موفقیتهایشان است» - اندرو کارنگی
غربیها ضربالمثلی دارند با این مضمون که مهم نیست چه میدانی، بلکه مهم این است که چه کسانی را می شناسی. کسب اعتبار به واسطهی ارتباطات، مهمترین مزیتی است که به لطف روابط خود بدست خواهیم آورد. کارنگی نیز از طریق روابط تجاری دوستانه خود توانست اولین سرمایهگذاریهایش را انجام داده و دست آخر شرکت خود را تاسیس کند. ارتباطات گسترده با افراد مختلف و شناخت توانمندیهای ایشان بویژه در مواقع بروز فرصتهای تجاری، بسیار موثر خواهد بود. همانگونه که اندرو کارنگی میگوید، موفقیت نصیب انسانهای تنها نمیشود.
کارنگی علاوه بر شراکتها و روابط حسنه تجاری، مناسبات کاری قابل توجهی با کارکنان زیرمجموعه خود داشت. به همین سبب مجموعه تحت مدیریت او هرگز گزندی از اعتصابهای پرتعداد کارگری در آن سالها ندید، چرا که کارنگی گوش شنوایی برای شنیدن گلایههای کارمندانش داشت. تجارت یعنی کارکردن با انسانها، انسانهایی که گاه در لباس مشتری، و یا گاه در قامت یک شریک تجاری و یا کارمند ظاهر میشوند. به هر ترتیب، تنها راه توفیق در تجارت، یادگیری چگونگی برقراری ارتباط با انسانها است. تحقیقات نشان میدهد که مدیران موفق بین 50درصد تا 80درصد وقت خود را صرف برقراری ارتباط به روشهای مختلف میکنند، لذا برقراری ارتباطات سازنده عاملی ضروری در تولید ثروت مثبت و مستمر است. بهعلاوه، درک نیازهای مشتریان بدون وجود ارتباطات موثر، امری ناممکن است. ضعف در برقراری ارتباط به موقعیت تجاری شخص آسیب رسانده و محدودکننده تاثیرات مهم است. برای برقراری روابط سازنده تجاری باید به سه عامل زیر توجه داشت:
2.نگذار چیزی ذهنت را از مهمترین وظیفه و ماموریتی که در مقابل داری، منحرف کند.
«باور دارم که سرراستترین جاده به موفقیت پایدار در هر زمینهای، تمرکز و کسب مهارت در آن زمینه است. به ندرت کسی را دیده ام – دست کم در بخش تولید کسی را ندیدهام- که اهل این شاخه به آن شاخه پریدن باشد و به توفیق مالی هم دست یافته باشد. مردان موفق یک راه درست را انتخاب میکنند و بلافاصله در مسیر آن گام برمیدارند.» - اندرو کارنگی
امروزه، نه تنها علامه دهر بودن ممکن نیست، بلکه افتخارآفرین هم نیست. پراکنده کاری، عامل جلوگیرنده رشد و پویایی است. کارنگی نیز همواره به جوانترها توصیه میکرد که تمام زمان و توجه خود را جلب کاری سودمند کنند که عاشقانه آن را دوست دارند و بلکه تمام سرمایه خود را نیز وقف آن کنند. همانگونه که گراهام بل نیز میگوید: " تمام افکار خود را روی کاری که دارید انجام می دهید متمرکز کنید؛ پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمی سوزانند ". لذا بسیج نیروها و و تمرکز در یک رشته، یکی از ریشه های مهم توسعه، ترقی و پیروزی شخصی و اجتماعی است.
3.تلاش بیشتر از آنچه مجبور به آن هستی، تنها چیزی است که ترفیع و ترقی را باعث می شود و افراد را به تو متعهد می کند.
«من ماشین بخار را اختراع نکردم، اما با کوشش خود سعی کردم تا ساختاری پیچیدهتر را درک کنم: آدمی» - اندرو کارنگی
یکی از اصلیترین مولفههای موفقیت کارنگی، سختکوشی او بود. معنای زندگی در باور کارنگی، سخت کوشی برای رویایی بود که هیچکس جز او قادر به نبود. سختکوشی سه عنصر اصلی دارد:
انسانهای سخت کوش در برابر هر آنچه انجام می دهند احساس مسئولیت میکنند و سر انجام موفق ترند. بهعلاوه آنها خود را متعهدمیدانند تا از یک موقعیتهای پرتنش، شرایطی به وجود آورند که منجر به رشد و بالندگی آنها شود.
با بهره گیری از منبع زیر:
http://www.crowdcrux.com/4-business-lessons-from-andrew-carnegie/