هوشمندانه ریسک کنید و بیشتر بفروشید
مشکلی که در رابطه با این نگرش وجود دارد این است که این طرز تفکر هرگز باعث پیشرفت آنها نمیشود.دست به یک ریسک خلاق هوشمندانه زدن میتواند باعث پیشرفت شما شده و به شما این امکان را میدهد تا بتوانید مدیریت یک کاروکسب پرمخاطره را در دست بگیرید.
البته باز هم تاکید میکنم که کلید موفقیت در اینجا هوشمندانه بودن ریسک است و نه هر نوع ریسکی. اینکه ریسکپذیر باشید به هیچ وجه به این معنا نیست که بیملاحظه بوده و دل را به دریا بزنید. برای بالا بردن احتمال موفقیت خود در چنین شرایطی شش راهکار در ارتباط با ریسک هوشمندانه به شما پیشنهاد میکنم.
1) اگر خیلی حس خوبی به نتیجه دارید به غریزه و شعور خود اعتماد کنید.
برای اتخاذ یک تصمیم تا حاصل شدن اطمینان کامل صبر نکنید. چرا که اگر اطمینان کاملی هم با در نظر گرفتن تمام شرایط حاصل شود زمان زیادی از دست میرود. در عوض به غریزه و شعور خود اطمینان کنید. البته به صورت مرتب مسیر و نتایج ایستگاهی را کنترل کنید. این همان کاری است که یکی از مدیران اجرایی زمانی که اعضای تیم توسعه محصول او اصرار داشتند که محصول جدید، محصول خوبی نیست انجام داد. او به حرف قلب خود که به میگفت زمانبندی به درستی انجام شده و محصول نیز مناسب است گوش کرد و در پایان نیز مشخص شد که بازار به خوبی نسبت به ورود محصول فوق واکنش نشان داد. بنابراین اگر ایده خوبی در سر دارید آن را معطل نگذارید.
2) کمک بگیرید.
چنانچه ایدههای شما برای عملی شدن به مهارتها و دانشی خارج از تخصص شما نیاز دارند میتوانید از دیگران که در این زمینه تخصص دارند کمک بگیرید. ما اغلب نگران این هستیم که مبادا کمک خواستن، ما را در چشم همکاران و مشتریانمان کوچک کند غافل از اینکه همین نگرش است که میتواند منجر به عدم موفقیت ایدهها و شکست کاروکسب ما شود. بنحوی کمک گرفتن از مشاورین اصلح، ریسک تصمیمگیری غلط شما را به نحو قابل ملاحظهای کاهش میدهد.
3) انرژی مثبت خود را آزاد کنید.
ترس، استرس، و عدم اطمینان همیشه در زمانهای سخت با ما هستند اما ما میتوانیم آنها را مدیریت کرده و به جای اینکه اجازه دهیم انرژی ما را تخلیه کنند از آنها به عنوان محرکهای انگیزشی استفاده کنیم و همیشه به خودمان یادآوری کنیم که پیشرفت جز در سایه قدم گذاشتن در ناشناختهها حاصل نمی شود.
4) پیشبینی و عمل کنید.
یکی از بازیکنان بزرگ هاکی میگوید که من در مسابقه هیچ وقت به دنبال توپ نمیروم بلکه به سمتی حرکت میکنم که توپ قرار است به آنجا برسد. نیروهای فروش نیز باید همینگونه عمل کنند. بدین معنی که با رصد دقیق رفتار مشتریان متوجه شوند که نیازهای آنها به سمت چه نقطهای حرکت می کند تا خود را به آن نقطه برسانند. اگر به جای پیشبینی اتفاقات، به طور مستقیم با آنها رودررو شوید خیلی دیر کرده اید!
5) از شکستها درس بگیرید.
طبق یک داستان معروف زمانی که یکی از کارمندان جوان شرکت IBM اشتباهی مرتکب شد که میلیونها دلار به سازمان ضرر وارد کرد؛ تصمیم به استعفا گرفت. توماس جی واتسون بنیانگذار شرکت استعفای این کارمند را قبول نکرد و در پاسخ گفت: تو نمیتوانی استعفا بدهی! من میلیونها دلار برای آموزش تو خرج کردهام! این بدین معناست که واتسون متوجه این موضوع شده بود که شکست بهترین فرصت برای یادگیری است.
6) واقعبین باشید.
اگرچه ریسک کردن خوب است اما بیملاحظه دست به عمل زدن هرگز خوب نیست. قبل از آنکه یک ایده را عملی کنید اطمینان حاصل کنید که مستدل است و همیشه ایدهها را با همراهی افرادی که خیرخواه شما هستند اجرایی کنید. در حالی که ما همیشه نمیتوانیم منتظر حصول اطمینان کامل باشیم. از طرف دیگر نیز مهم است که آنقدر تمرین کرده باشیم تا این اطمینان خاطر را به دست آورده باشیم که احتمال موفقیت ما در اجرایی کردن ایدهمان بیش از شکست آن است.
اگر چه وابسته بودن به روشهایی که تاکنون به وسیله آنان کارمان را پیش میبردیم راحت به نظر میرسد ولی مطمئناً این نگرش ما را به سمت رکود می برد.
به هر حال مدیریت ریسک به معنای برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری، نظارت، کنترل و ایجاد هماهنگی بین منابع مختلف برای رسیدن به هدف یا اهداف از پیش تعیین شده یا کاهش مخاطرات است و هیچگاه نمیتوان مخاطرات را صفر کرد.