روابط عمومی یا بازاریابی، فروش خوب و موفق، حاصل کدام است؟
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، حقیقت این است که این دو نسبتی نزدیک در حد افراد یک خانواده دارند. اغلب شرکت های موفق در حوزه شناخت بازار و جذب مشتری، بدون داشتن یک روابط عمومی قوی به این موفقیت نرسیده اند. از قدیم الایام نیز حجره داران و پیشکسوتان بازار عموما به شاگردان خود نصیحت کرده اند که بدون روی خوش، مشتری حتی از شما آب هم نمی خرد!
اما ببینیم واقعا روابط عمومی و بازاریابی بالاخره در کجای فرآیند فروش با هم ملاقات دارند؟
به بیان دیگر، چه تشابه و تفاوتی میان بازاریابی و روابط عمومی وجود دارد؟بگذارید با هم به سراغ یک خاطره برویم. در سال های آغازین دهه ۷۰ در همان زمان ها که به عنوان یک خبرنگار نسبتا جوان اما کاملا دست به قلم وارد حرفه روابط عمومی شده بودم، همراه گروهی از همکاران برای گذراندن یک دوره آموزشی راهی یکی از شرکت های بزرگ بین المللی در اروپا شدیم.
حین آموزش، فردی خوش برخورد، به عنوان راهنما از طرف شرکت فولادساز معروف اروپایی همراه گروه بود. در یکی از همان روزهای اول ماموریت، با نظر اکثریت دوستان از آن راهنما درخواست کردیم در صورت امکان، دیداری با واحد روابط عمومی و همچنین سایت صنعتی کارخانه خودشان که در نزدیکی بندرگاه حومه شهر محل اقامت مان بود، ترتیب دهد. اعضای هیأت مایل بودند از فرصت ایجاد شده بیشترین بهره را ببرند، اما من بیشتر کنجکاو بودم ببینم در یک کارخانه فولاد مشابه در قلب اروپا، روابط عمومی چگونه اداره ای است و یک بازدید صنعتی را به چه نحوی هماهنگ و اجرا می کند.
در حالی که ما نگران پاسخ مثبت یا منفی آنها در برابر خواسته خارج از برنامه خودمان بودیم، فکر می کنید چه پاسخی دریافت کردیم؟
راهنمای گروه گفت شرکت . . . واحدی به نام روابط عمومی ندارد، اما هر سوالی درباره روابط عمومی داشته باشید، بخش مارکتینگ قادر است پاسخگو و راهنمای شما در امور روابط عمومی باشد!
اکنون پس از یک ربع قرن تجربه، به عنوان یک عضو روابط عمومی در هر دو دوره قدیم و جدید، احساس می کنم به پاسخی بهتر برای سوال های فوق نرسیده ایم.آری بازاریابی و فروش، با روابط عمومی فرق هایی دارند اما نقاط مشترک و تلاقی شان آنقدر هست که بتوان گفت یک بازاریابی خوب باید با اصول حرفه ای در حوزه ارتباطات و روابط عمومی آشنا باشد. از دیگر سو، روابط عمومی هم اگر می خواهد به معنای حقیقی خویش نزدیک شود، باید الفبای بازاریابی حرفه ای را بلد باشد.
در دنیای تجارت کنونی، قطعا دانش هایی مانند تکنیک های شناخت بازار، نحوه تنظیم افکار عمومی برای حفظ شرایط بازار و وضعیت مطلوب فروش، جذب مشتری و تبلیغ نام شرکت، از دلایل تلاقی و نقاط اشتراک روابط عمومی با فروش محسوب می شوند.
در حالی که بازاریابی و تحقیقات بازار، بیشتر بر نکات فنی فرآیند فروش و استمرار حضور در بازار تخصصی کالا و خدمات تولیدی شرکت متمرکز می شود، تمرکز روابط عمومی بر تکنیک های تأمین نظر، جلب توجه و اقناع مشتری و فرآیند بلاانقطاع جذب از طریق تکیه بر علاقه مندی ها و زوایای مطلوب دیدگاه مشتری و پذیرایی همه جانبه از اوست.
با توسعه شبکه های اجتماعی در جهان متحول و رو به انفجار اطلاعات، باید پذیرفت شیوه های عملکرد هر دو سیستم دستخوش تغییراتی شگرف است که حوزه های کاری و کنشگران حاضر در آنها را به سرعت متحول می سازد.
این بار، متخصصان فروش مشتریان قدیمی و جدید خود را در معرض خطر جذب توسط رقیبانی مشاهده می کنند که در گروه های روبه رشد شبکه های اجتماعی فعالند. این رقبای سرسخت فروش، از تکنیک های رسانه بهره می برند و جنس شان بیشتر از نوع خبرنگاران و تحلیلگران رسانه است تا کارشناسان فروش.
امروزه بازاریابی و فروش به سخن آمده و به صراحت می گوید زبان این بازار را، روابط عمومی و رسانه بهتر می فهمد. در این فضا، دیرزمانی است که دیگر برای سخن گفتن با کنشگران بازار، زبان سنتی فروش و تحقیقات بازار کافی نیست.
اکنون میدان برای روابط عمومی یا بهتر بگوییم رسانه بازاریاب روابط عمومی، بازتر شده است. اوست که می تواند زبان تحلیلگر رسانه را بفهمد، دستش را بخواند و راهکارهای گره گشا در محیط رسانه ای بازار را برای مسئول فروش سازمان ارائه کند. روابط عمومی در نقش تازه خود باید فرآورده هایی را برای حفظ آرامش بازار و اقناع مشتریان به شکلی تأثیر گذار بسازد، سخن مخرب تحلیلگران و بوق های دشمن را خنثی کند و چهره مطلوبی را که پیش از این از واقعیت های عملکرد سازمان نزد ذی نفعان ترسیم کرده، همچنان محفوظ نگه دارد. یقینا از این پس روابط عمومی مطابق تعاریف سنتی و قدیمی تر، به تدریج کارایی و نقش خود را از دست داده و براساس کارکردهای جدیدی که آن را بسیار به تحقیقات بازاریابی و فروش نزدیک می سازد، نیاز به بازتعریف دارد.