KPI مخفف (Key Performance Indicator) به معنای شاخص عملکرد کلیدی می باشد.
KPI به درک ما نسبت به میزان خوب بودن سازمان، واحد سازمانی و افراد در مقایسه با اهداف کمی و کیفی تعریف شده است کمک خواهد کرد.
مشکلی که بسیاری از سازمانها با آن مواجه هستند، در این است که آنها وقت بسیار زیادی برای ایجاد برنامههای راهبردی صرف میکنند، ولی فرصتی برای فورموله کردن این برنامههای نمیگذارند.
به منظور تدوین یک استراتژی جهت فرموله نمودن شاخصهای کلیدی عملکرد، تیم مربوطه در سازمان باید با اصول اولیه را شروع
کرده، اهداف سازمان را شناسایی نموده، برای دستیابی به آنها برنامهریزی نماید و تعیین کند که چه کسانی میتوانند بر روی این اطلاعات اقدام نماید.
این فرآیند تکرار شونده، شامل دریافت بازخورد تحلیلگران، مدیران و سرپرستان بخشها میباشد و در حین انجام آن، نسبت به اینکه کدام فرایند تجاری نیاز به سنجش توسط شاخصهای کلیدی عملکرد داشته و اطلاعات مربوط به آن را با چه کسی باید در میان میگذارد، درک بهتری خواهند داشت.
انتخاب اشتباه KPI این خطر را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد که آنها را در مسیر اشتباهی قرار دهد و آنها را تشویق به
پیگیری چیزی کند که هیچ پیشرفتی برای آنها ندارد.
همچنین شاخص کلیدی عملکرد پارامتری قابل اندازهگیری است، که می تواند منعکس کننده فاکتورهای حیاتی موفقیت یک سازمان باشد. این پارامترها از هر سازمانی به سازمان دیگر متغیر هستند.
سه ویژگی مهم KPI :
۱- منعکس کننده اهداف سازمانی باشند
۲- قابل اندازهگیری باشند
۳- کلید موفقیت سازمان باشند
شاخص کلیدی عملکرد، یک متغیر قابل اندازهگیری است که نشان میدهد یک شرکت تا چه اندازه به اهداف کلیدی خود نزدیک شده است. این شاخص میزان عملکردهای مهم و اساسی شرکت را ارزیابی میکند. درواقع سازمانها از این شاخص برای ارزیابی موفقیتهایی استفاده میکنند که آنها را یک قدم به اهدافشان نزدیکتر میکند. شاخص KPI برای تمامی صنایع، سازمانها و حتی کارهای شخصی میتواند استفاده شود. این شاخص باید در دورههای زمانی مشخص ارزیابی شود و با معیارهای عملکرد در زمان گذشته مورد مقایسه قرار بگیرد.
چرا شاخص کلیدی عملکرد مهم است؟
شرکتها بدون اندازهگیری و بررسی شاخص کلیدی عملکرد، هیچ بازخورد مناسبی از نحوهی عملکرد خود نخواهند داشت. شاید بعد از گذشت مدتی احساس کنند که در کار خود پیشرفت کردهاند، اما نمیتوانند زمینهی موفقیت را به درستی مشخص کنند یا آن را توسط یک معیار مناسب بسنجند. شما با استفاده از KPI میتوانید اهداف دقیقی را برای خودتان مشخص کرده و استراتژیهای مناسبی را برای ارزیابی آنها مشخص کنید. همچنین این امکان برای شما فراهم میشود که تاریخچهای از عملکرد کسبوکار خود به دست آورید و ذخیره کنید.
شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)را میتوان به عنوان ابزاری قدرتمند و حیاتی برای مدیران و رهبران سازمانی در راستای درک میزان موفقیت و نیز انطباق با مسیر برنامه راهبردی به شمار میرود. مجموعه مناسبی از شاخصها و KPI افقهای روشنی پیرامون عملکرد سازمان در برابر دیدگان مدیران ارشد روشن مینماید و مواردی از عملکرد سازمان را که باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد، مشخص میکند. بودن وجود KPI دقیق و شفاف، مانند این است که مدیران ارشد در تاریکی حرکت میکنند.
مشکلی که بسیاری از مدیران با آن مواجه هستند در این است که در بسیاری از سازمانها حجم وسیعی از دادهها که سنجش آن آسان است، جمعآوری میشود و مدیران بدون داشتن هیچ دیدی و در حالیکه تشنه اطلاعات مناسب میباشند، در آنها غرق میشوند. مدیران اثربخش به خوبی این نکته را درک کردهاند که با فهم دقیق ابعاد کلیدی عملکرد شرکت و تعیین شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)دقیق و حیاتی برای آنها میتوان عملکرد شرکت را به طور کارا و مفید تحت کنترل درآورد. به عنوان مثال یک دکتر میداند که با سنجش ضربان قلب، فشار خون، کلسترول و … میتواند وضعیت سلامت و حال عمومی بیمار خود را در گام اول تشخیص دهد.
چه چیزی تأثیر شاخص کلیدی عملکرد را بیشتر میکند؟
بررسی شاخص کلیدی عملکرد نیز به اندازهی دیگر کارهای شرکت مهم و حیاتی است. گاهی اوقات شرکتها از شاخصهای کلیدی عملکرد شناخته شده در صنعت استفاده میکنند. سپس متوجه میشوند که این شاخص نمیتواند جوانب کاری آنها را در نظر بگیرد. درنتیجه نمیتواند هیچ تغییر مثبتی در روند کارهای شرکت داشته باشد. یکی از مهمترین مشخصات شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)این است که آنها نوعی از ارتباطات هستند. درنتیجه مانند هر ارتباطات دیگری از قوانین خاصی تبعیت میکنند. هرچقدر اطلاعات شفاف و واضحتر باشند، نتیجهی به دست آمده نیز قابل فهمتر میشود.
اعضای تیم شما برای ساختن یک شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)باید با اطلاعات پایه و اولیه شروع کنند. این افراد باید اطلاعات خوبی از اهداف سازمان و برنامهریزی حرکت به سمت آنها داشته باشند. ساختن KPI یک فرآیند تعاملی است که باید در تمام مراحل ساخت آن از تحلیلگران و مدیران بازخورد گرفته شود.
همانگونه که در مقاله قبل اشاره شد، در راستای تعیین KPI مناسب و دقیق، مدیران ارشد سازمانی باید در گام اول استراتژی سازمان را به خوبی تعریف نمایند و سپس اهداف راهبردی سازمان را مشخص کنند. در گام بعد برای تحقق هر یک از اهداف راهبردی، شاخصهای کلیدی مناسبی که میزان تحقق آن هدف را نمایان کند، تعریف کنند. این اقدام سبب میشود KPI همسو با اهداف راهبردی سازمان و اولویتهای بحرانی کسبوکار باشد.
با تحقیق پیرامون شاخصهای کلیدی شرکتها و سازمانها بدون توجه به نوع کسبوکار و اندازه آنها، این نتیجه متصور است که بسیاری از شاخصها میان آنها مشترک است و برخی از شاخصها که خاص نوع کسبوکار آنها است، متفاوت خواهد بود. در ادامه فهرست برخی از مهمترین شاخصها که در بسیاری از سازمانها کاربرد خواهد داشت و سنجش آنها به پیشرفت عملکرد سازمان کمک خواهد کرد، اشاره خواهد شد.
چگونه شاخص کلیدی عملکرد بسازیم؟
در این بخش به معرفی ۵ گام کلیدی در مراحل ساخت یک شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)قابل اندازهگیری میپردازیم. همانطور که پیشتر گفتیم KPI برای هر نوع کسبوکاری میتواند استفاده شود. ما در این ۵ مرحله KPI مورد نظر برای سنجش عملکرد وبسایت را در نظر گرفتهایم.
مرحلهی اول: مشخص کردن اهداف
قبل از اینکه ترافیک وبسایت را اندازهگیری کنیم، بهتر است که هدف ساخت وبسایت را برای خودمان روشن کنیم. شاید انجام این کار غیرضروری به نظر برسد. اما معمولا وبسایتها با ۲ هدف ساخته میشوند: افزایش فروش یا کاهش هزینهی حمایت از مشتری. در ادامه به معرفی مثالهایی از هر ۲ هدف میپردازیم:
افزایش میزان فروش:
• تولید لید
• شناساندن برند
• فروشگاه اینترنتی
• شبکهی اجتماعی
• سرگرمی
این سایتها میزان درگیری کاربران و درنتیجه فروش محصولات را افزایش میدهند. شاید این سایتها محصولات خود را مستقیما از طریق از وبسایت به فروش نرسانند، اما میزان شناسایی و درگیری برند را افزایش میدهند. درنتیجه میزان شناخت مردم از برند بیشتر شده و فروش محصولات بالا میرود.
کاهش قیمتها:
• آموزش مشتریها
• سلف سرویس
• سرویس مشتری
• اطلاعات
• اینترانت
این سایتها امکان انتشار اطلاعات و پاسخ دهی آنلاین را فراهم میکنند تا میزان هزینهی حمایت از مشتریها را کاهش دهند. مطمئنا نوشتن یک صفحه اطلاعات هزینهی بسیار کمتری نسبت به استخدام چند فرد متخصص برای حمایت از مشتریها دارد.
داشتن درک درست از هدف راهاندازی وبسایت، به اندازهگیری میزان فعالیت وبسایت و بهبود عملکرد آن کمک میکند. اندازهگیری یکسری معیارها نیز به مرور زمان کمک میکنند که ببینیم بخشهای مختلف سایت تا چه اندازه بهبود پیدا کردهاند. از آنجایی که هیچ گزارش تحلیلی نمیتواند اطلاعات کاملی از نزدیکی شما به اهدافتان بدهد، بنابراین خودتان باید یکسری از معیارها را زیر نظر داشته باشید. برای روشنتر شدن این موضوع ۲ مثال زیر را در نظر گرفته و مراحل ساخت KPI را روی آنها توضیح میدهیم:
مثال A: افزایش میزان فروش
مثال B: کاهش هزینهی حمایت از مشتریها
مرحلهی دوم: مشخص کردن فاکتورهای موفقیت یا CSF
فاکتورهای موفقیت، تعدادی از فعالیتهای کلیدی هستند که یک شرکت، سازمان یا حتی یک فرد برای رسیدن به موفقیت باید روی آنها تمرکز کند. فاکتورهای موفقیت شرایط مشخص شدهای هستند که میزان دسترسی به اهداف یک کسبوکار را در بازههای زمانی اندازهگیری میکنند. یک CFS خوب با یک فعل عملی آغاز میشود و سپس چیزهای که باید مورد توجه قرار بگیرد را مشخص میکند. این افعال عبارتاند از: جذب کردن، اجرا کردن، گسترش دادن، نظارت کردن، مدیریت کردن و افعال مشابه دیگر. فاکتورهای موفقیت همیشه ۲ عنصر را باهم ترکیب میکنند: فعالیت قابل اندازهگیری و بازهی زمانی مشخص.
مثال A: افزایش دادن میزان لیدها به اندازهی ۲۵ درصد در بازهی زمانی ۱۲ ماه
مثال B: کاهش دادن میزان تماسهای مرکز پشتیبانی به اندازهی ۲۰ درصد در بازهی زمانی ۱۲ ماه
مرحلهی سوم: درست کردن KPI از روی فاکتورهای موفقیت
همهی فاکتورهای موفقیت لزوما KPI نیستند. فاکتورهای موفقیت عناصر ضروری برای موفقیت یک استراتژی هستند. در حالی که KPI ها معیارهای محاسبه شدهای هستند که کمیت فاکتورهای موفقیت را تعیین میکنند. شاخصهای کلیدی عملکرد، محاسباتی از متریکها هستند که در مراحل بعدی مشخص میشوند. شاخص کلیدی عملکرد در مرحلهی سوم شناخته میشود اما محاسبات آن در مرحلهی پنجم انجام میشود. در ۲ مرحلهی بعدی متوجه خواهید شد که معیارها و متریکهای زیادی برای سنجش وجود دارند. اما تنها تعداد کمی از این متریکها اطلاعات مفیدی از عملکرد وبسایت را در اختیار ما قرار میدهد. تنها متریکهایی میتوانند اطلاعات مفید به ما بدهند که KPI باشند. فراموش نکنید که تمام KPI ها متریک هستند اما همهی متریکها KPI نیستند. البته این مفهوم بعد از خواندن مراحل چهارم و پنجم کاملتر میشود.
KPI مثال A: درصدی از بازدیدکنندهها که در یک ماه اخیر تبدیل به مشتری برند شدهاند
KPI مثال B: نسبت تماس با مرکز خدمات مشتری در مقایسه با نرخ یک ماه گذشته
حال که KPI ها مشخص شدند باید معیارهای سازندهی این شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)ها را مشخص کنیم. مثال A درصدی از بازدیدکنندهها هستند که تبدیل به مشتری برند شدهاند. بنابراین ابتدا باید این معیارها و محاسبات لازم برای مشخص کردن آنها را پیدا کنیم. در مثال B ما باید معیارها مرتبط با مرکز تماس و پشتیبانی آنلاین مشتریها را جمعآوری کنیم.
مرحلهی چهارم: جمعآوری معیارها
معیارها یکسری اعداد خام هستند که میتوان اطلاعات مفیدی را از آنها استخراج کرد. این معیارها اگر به هم ربط داده شوند، میتوانند اطلاعات مفیدتری را استخراج کنند. معیارها، پایینترین سطح جزئیات در گزارشهای تحلیلی وبسایتها، پایگاه دادهی شرکتها و گزارشات مرکز تماس هستند. ابتدا معیارها باید جمعآوری شوند تا ما بتوانیم متریکها را در مرحلهی پنجم مشخص کنیم. این معیارها به یک اندازه برای مثال A و B ارزش دارند:
• تعداد بازدید از صفحات
• تعداد بازدیدکنندگان
• تعداد دانلودها
• تعداد تماسهای روزانه با مرکز پشتیبانی
• دادهی کمپینها (مانند تبلیغات کلیکی)