چگونه مثل مارتین لوترکینگ؛ سخنوری قابل باشیم
دکتر مارتین لوترکینگ اندیشهورز و سیاهپوست آمریکایی و سمبل پایداری سیاهان امریکایی در مقابله با ظلم وجور ناشی از نژادپرستی است. وی عهدهدار رهبری جنبش مدنی امریکا بود. پس از بازداشت زنی سیاهپوست به جرم بلند نشدن از روی صندلی اتوبوس عمومی و ندادن جای خود به یک سفیدپوست، مارتین لوترکینگ رهبری جنبش مدنی امریکا را با الهامگیری از تعالیم مسیح و بزرگانی چون مهاتما گاندی بدست گرفت. وی به پاس دستاوردهای خود که سمبل امید و الگوی ترسیم فردایی متفاوت بود، مفتخر به دریافت جایزه صلح نوبل بهعنوان جوانترین برنده این جایزه شد و یک بار نیز بهعنوان مرد سال از طرف نشریه تایم انتخاب شد. او به دلیل پیشینه مذهبی خانواده خود در رشته دکترای الهیات تحصیل کرد و کوشید تا آموزههای اخلاقی مذهب را در مبارزات مدنی به کار برد. او در مبارزات مدنی خود در نزدیک به یک دهه بیشاز هزاران کیلومتر سفر کرد و بالغ بر 25 هزار مورد سخنرانی داشت.سخنرانی انگیزشی بود و با صدایی رسا ندای آزادی و برابری بشریت را سر میداد. کینگ، رویایی شگرف در ذهن میپرورید، رویای او ساختار اجتماعی امریکا را از اساس تغییر داد. «رویایی دارم» مشهورترین سخنرانی کینگ است که البته مهمترین خطابه تاریخ امریکا نیز به شمار میرود. این سخنرانی 17 دقیقهای در گردهمایی بزرگ حامیان تساوی حقوق بشر، تأثیرات عمیقی را بر تاریخ امریکا و بلکه جهان گذاشت و وجدان جهانیان را بار دیگر بیدار کرد. در این سخنرانی، لوترکینگ عبارت رویایی دارم را بارها تکرار و امیدواری خود در دستیابی به مساوات را خاطرنشان ساخت. نزدیک به نیمقرن از این سخنرانی تاریخی میگذرد، اما همچنان آموزههای آن میتواند مورد کاربرد اهالی سخن باشد. گوشهای از متن سخنرانی مارتین لوترکینگ را در ادامه میخوانیم :
«نگذاریم که در ورطهی نومیدی و یأس فروافتیم. خطاب من با شماست، همراهانم گرچه با مشقتهای امروز و فردا پنجه در پنجهایم، اما من هنوز رویایی دارم... رویایم این است که روزی این کشور به پا خیزد و رخت واقعیت بر تن اعتقاداتش بپوشاند: "ما این حقیقت را که انسانها برابر خلق شدهاند، آشکار و بدیهی میدانیم. "رویای من این است که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با عیار شخصیتشان قضاوت خواهند کرد...»
به شخصه به دلیل مشغلهام و حضورم در مراسمهای سخنرانی و سمینارهای مختلف در حوزهی بازاریابی و نیز حضورم در رسانه ملی علاقهمندم تا از سخنوران بزرگ نکاتی را بخوانم و بیاموزم و آنها را در عمل بهکار گیرم تا بر گیرایی سخنرانی بیافزایم. آنچه در سخنرانیهای مارتین لوترکینگ بیشتر به چشم میخورد، موجی از امیدواری در میان دریایی از اندوه جامعه رنگینپوستان امریکایی است. سخنرانی های او دارای چارچوبی مدون هستند و ایدهای ارزشمند در جوهرهی آنها نهفته است. ضمن اینکه شخصیت برجسته سخنران نیز بر جذابیتهای کلامی آن میافزاید. در سخنرانی "رویایی دارم" نکاتی ریز اما آموزنده وجود دارد که در پی به بررسی آنها میپردازم.
موقعیتی کامل بسازیم
لوترکینگ درست مانند سخنوران زبده آغاز کلام خود را با خرسندی از حضور در میان آن جمع اعلام میدارد. او متعاقباً میافزاید که این رویداد در تاریخ به عنوان بزرگترین گردهمایی آزادی یک ملت به ثبت خواهد رسید. چنین عباراتی شور و توجه حضار را به طرز قابلتوجهی افزایش میدهد. البته بهتر است که در سخنرانیهای کوچکتر بر اهمیت این حضور و گردهمایی و تأثیرات آموزنده و اجتماعی آن تأکید کنیم. لذا در ابتدا تأثیرات کلان سخنرانی خود را گوشزد کنیم و چارچوبی گستردهتر برای آن در نظر گرفته و منافع اجتماعی از سخنرانی خود را به سمعونظر حضار برسانیم، چراکه مخاطب باید دلیلی بزرگ برای حضور خود در یک گردهمایی و توجه به سخنران بیابد.
به گذشته اشاره کنیم
تاریخ عبرتآموز است و بشر همیشه از شنیدن موقعیتهای تاریخی لذت برده است. به علاوه تاریخ را میتوان پلی به آینده دانست. بنابراین بد نیست که در صورت وجود شرایط و زمان کافی، در ابتدای سخنان خود رگههایی از گذشته و یا خاطرات را به شکلی داستانگونه یادآوری و امید به فردا را چاشنی آن کنیم. همانگونه که لوترکینگ در خطابه مشهور خود موسوم به "رویایی دارم" میگوید: «یک قرن پیش یکی از شهروندان بزرگ امریکایی که ما هماینک در پای سمبلی از او ایستادهایم اعلامیه آزادی بردگان را امضا کرد و با این فرمان پربار خود چونان فانوسی دریایی، بذر امید را در دل سیاهان افکند....امروز اما یکصدسال از امضای آن فرمان میگذرد و همچنان سیاهان در بندند. آنها اسیر زنجیر تبعیض و آپارتاید هستند و در اقیانوس بیکران رفاه سفیدپوستان، رنگینپوستان همچنان در جزیرهی فقر به سر میبرند. سیاهپوستان خود را در سرزمینشان همچون تبعیدیها میبینند. بنابراین ما در اینجا گردهم آمدیم تا پرده از این اوضاع شرمآور برداریم...»
لوترکینگ با نقلی تاریخی از یک رویداد بزرگ در گذشته پلی به فرداهای روشن و ارائه برنامههای جایگزین خود برای مهندسی فردا میزند. او گذشته را برای عبور کردن مرور میکند تا زمینههای لازم برای رسیدن به آیندهای روشن را فراهم کند. بنابراین باید به سخنرانیهای خود یک چارچوب زمانی بدهیم. در این بخش حتی میتوانید سرگذشت خود را در قالب چند جمله بیان کنید و گوش حضار را برای شنیدن راهکارهایی برای آینده آماده سازید. به علاوه اگر امکان دخالت در انتخاب یا چیدمان صحنه سخنرانی را دارید، تلاش کنید تا از المانهای بصری متناسب استفاده کنید. برای مثال لوترکینگ سخنرانی خود را در پای مجسمهی لینکولن ایراد کرد که سالها پیش بیانیهای ضد بردهداری را امضا کرده بود.
بنابراین لوترکینگ قادر بود که به شکل نامحسوس در پس زمینه سخنرانی خود سیگنالهای حسی مناسبی را به مخاطبان ارسال کند. این اقدام را میتوان در قالب تصاویر پاورپوینتهای امروزی به خوبی پیاده سازی کرد.
یک برند شخصی متناسب داشته باشیم
قبل از ایراد هر گونه سخنرانی باید مخاطبان از قبل ما را به عنوان مرجعی برای مضمون آن سخنرانی بشناسند. لوترکینگ از مدتها قبل با عنوان یک رهبر اخلاقی شناخته میشد، که تحصیلات و پیشینه خانوادگی مرتبط داشت و کلیه سخنرانی ها و نوشته های او همراستای با این رسالت اخلاقی بود. بنابراین او از پذیرش مناسبی در جامعه برخوردار بود و پس از این پذیرش بهواسطه برند شخصی قدرتمند خود بود که پا به میادین بزرگتر گذاشت و توانست سخنرانی تاریخی خود را با حضور هزاران نفر انجام دهد. به علاوه پیام این برند، پیامی صلحآمیز و شفاف بود که هیچ عقل سلیمی را یارای مقابله یا مخالفت عمومی با آن نبود. (برای آشنایی با مهارتهای برندینگ شخصی میتوانید کتاب 40 گفتار پیرامون مهارتهای شخصی در کسب و کار را مطالعه کنید.)
زبانی گویا و شیوا را تمرین کنیم
آدمی با دو گوش و یک زبان به دنیا میآید تا دو برابر آنچه که میگوید بشنود. بنابراین انسان موجودی ناطق است که بسیاری از نیازهای خود را از این طریق مرتفع میکند. هرچند که سخن گفتن باید مبتنی بر اندیشه، تمرین قبلی و عقل و منطق باشد، همانگونه که سعدی استاد سخن میگوید: بیکمالیهای انسان از سخن پیدا شود/ پستهی بی مغز چون لب وا کند رسوا شود.
لذا مهارتهای کلامی را میتوان هنر اقناع و تاثیرگذاری دانست. در این میان نباید نقش ارتباطات غیر کلامی را در برقراری روابط بهتر نادیده گرفت. واضح است که ورزیدگی در عرصه کلام در گرو تمرین بیشتر و آموختن است و البته مخاطب شناسی نیز میتواند به مدد ما بیاید. بنابراین باید سعی کنیم تا از قبل مخاطبان خود را بشناسیم و به قول عمران صلاحی :
با درختی که زند سر به فلک
به زبان مه و ابر
به زبان لجن و سایه ولک
به زبان شب و شک حرف نزن
با درختان برومند جوان
به زبان گل و نور
به زبان سحر و آب روان
به زبان خودشان حرف بزن
این نکته ای بود که مارتین لوترکینگ بدان اشراف کامل داشت. لوترکینگ با وجود دارا بودن مدارج عالی، سادهگویی را سرلوحه کار داشت و از واژگان به خوبی و شکوه تمام بهره میبرد. او رگههایی از کلام موزون و شعرگونه را در کلام خود میگنجاند؛ آنجا که میگوید: « نگذاریم که اعتراض خلاقانه ما به مرتبهی پست و خشونتهای جسمانی سقوط کند. همواره بکوشیم تا در اوج، توان بدنی دیگری را با نیروی روحانی خود پاسخ گوییم... »
لوترکینگ افت و خیزهای جالب توجه و شنیدنی بسیاری را در خطابه خود گنجانده بود، وقتی در قسمتی از سخنرانی خود با لحنی ترانهگونه با مخاطبان خود ارتباط میگرفت. او با تکتک حاضرین چند هزار نفری در سخنرانی«رویایی دارم» ارتباط چشمی برقرار میکرد تا از دایره دید و توجهشان خارج نشود. او سخن از امید میگوید و دیگران را به سوی آن رهنمون میشود. بنابراین به مخاطبان امید بفروشید و عالم عامل عاشق بودن را با آنان زمزمه کنید.
سبز باشید