15 ویژگی تیمهای کاری موفق
مایکل جوردن، اسطورهی دنیای بسکتبال، دربارهی اهمیت کار تیمی میگوید: "با استعداد در یک مسابقه پیروز میشوید اما با کار تیمی قهرمان مسابقات خواهید شد." کار تیمی یکی از مباحثی است که همواره مورد تأکید افراد موفق در حوزههای مختلف قرار میگیرد و آنها بخش اعظمی از موفقیت خود و مجموعهشان را مرهون ساختن و حفظ یک تیم موفق میدانند. الکس فرگوسن یکی از بزرگترین مربیان ورزشی تاریخ است. او کار تیمی موفق را به پرواز غازها تشیبه میکند و میگوید: "غازهایی که 5 هزار مایل از کانادا به فرانسه پرواز میکنند، داستان جالبی دارند. آنها به شکل V پرواز میکنند. وظیفهی غاز دوم پرواز کردن نیست بلکه جایگزین شدن به جای غاز اول است. وظیفهی پرواز کردن به عهدهی غاز اول است. این یعنی کار تیمی." به قول کن بلانچارد "هیچکدام از ما به اندازهی همهی ما باهوش نیست."
تیمهای کاری موفق ویژگیهای مشترکی دارند که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنم.
1) چشمانداز
تیمهای کاری موفق نیازمند چشمانداز مشترکی هستند که تمام آنها به سمت آن چشمانداز حرکت کنند. اگر اعضای تیم نتوانند این موضوع را درک کنند که چشمانداز چه تأثیری روی آنها میگذارد، دو حالت را میتوان متصور شد: یا چشمانداز مناسبی انتخاب نشده است یا اینکه فرد برای آن تیم مناسب نیست.
2) حمایت و پشتیبانی
زمانی که فرهنگ حمایت و پشتیبانی در تیم حاکم باشد، کسبوکار حرکت روانتری دارد. اعضا خودشان میتوانند استرس کاری یکدیگر را از بین ببرند و موانع را برطرف کنند؛ بدون آنکه نیاز به دخالت مدیر باشد.
3) احترام متقابل
اعضای تیمهای کاری موفق به خوبی میدانند که باید به عقاید و احساسات یکدیگر احترام بگذارند. اگر فرهنگ احترام گذاشتن بین اعضای یک تیم کاری وجود نداشته باشد، این مسئله به روابط بین کارمندان و مشتری نیز سرایت پیدا خواهد کرد و شرکت به عنوان شرکتی شناخته خواهد شد که برای مشتریانش احترامی قائل نیست.
4) ارتباطات
انتقال دانش یکی از ویژگیهای مهم تیمهای کاری است. جریان سیال اطلاعات به تمام اعضا امکان میدهد که درک جامعتری نسبت به وظایف خود داشته باشند.
5) مثبتاندیشی
اگر بگوییم هیچ مانعی سر راه تیم ما نخواهد بود؛ خودمان را گول زدهایم. وظیفهی موانع ایجاد مشکل است و وظیفهی اعضای تیم این است که مثبتاندیش باشند و برای عبور از موانع راهحلی پیدا کنند. در اینجا نوع نگرش مدیر تیم نسبت به مسائل خیلی مهم است چون او میتواند به ذهنیت افراد جهت دهد.
6) پیوند
برخی به اشتباه فکر میکنند که حرفهای بودن یعنی بیاحساس بودن و به همکاران اهمیت ندادن. این در صورتی است که در حرفهایترین تیمهای کاری و ورزشی دنیا، اعضای تیم ارتباط بسیار گرم و دوستانهای با یکدیگر دارند.
7) قدردانی
فرهنگ قدردانی و تشکر یکی دیگر از ویژگیهای تیمهای موفق است. وقتی کارمندی با اقدامات خود مبلغ بسیار بالایی در هزینههای شرکت صرفهجویی میکند یا کانال درآمدی جدید را به روی شرکت میگشاید و در مقابل با یک لوح تقدیر که آن را هم خود مدیرعامل امضا نکرده از او تشکر میشود، نباید انتظار داشت که اعضای تیم برای موفقیت آن دغدغه داشته باشند.
8) مسئولیتپذیری
تیم خوب تیمی است که هر نتیجهای که اتفاق بیفتد، مسئولیت آن را بپذیرد. در تیمهای پیشرو افراد نه تنها خود را مسئول وظایف مربوط به خودشان میدانند بلکه نسبت به نتایج کلی تیم نیز متعهد هستند. به عبارتی در تیمهای موفق از کار جزیرهای و این تفکر که بخش من خوب کار میکند و کار دیگران به من ربطی ندارد، خبری نیست.
9) تنوع
بهترین تیمهای کاری به لحاظ مهارتی و شخصیت اعضا از تنوع برخوردار هستند. تنوع در حین حفظ اتحاد است که موجب ایجاد خلاقیت و تبدیل آن به نوآوری میشود.
10) ریسکپذیری
رویکرد توسعهای نیازمند این است که در مواقعی تیمهای کاری ریسک آگاهانه انجام دهند. ریسک آگاهانه مانع از بروز رخوت و روزمرگی در تیم میشود.
11) تطابقپذیری
هرچند شرح وظایف هر کس در تیم مشخص است اما اعضای تیمهای موفق از این آمادگی برخوردار هستند که خود را با شرایط تطبیق بخشند و در صورت نیاز کارهایی را انجام دهند که رسماً متعهد به انجام آن نشدهاند.
12) هدایت
بدون وجود یک مدیر هدایتکننده که همگام با تیم اما جلوتر از همهی اعضا حرکت کند، تیم موفقی شکل نخواهد گرفت. درست مانند همان دستهی غازهایی که به غاز اول اعتقاد دارند و او به حرکت اعضا مسیر و جهت میدهد.
13) پویایی اعضا
تیم پویا محصول گرد هم آمدن اعضای پویا است؛ اعضایی که هر جلسه یا پروژهای را جدی میگیرند و با انگیزه و انرژی سعی میکنند بهترین عملکرد خود را داشته باشند.
14) اعتماد
همانطور که در زندگی شخصی هر فرد، روابط پایدار پایه و اساس اعتماد دارند در دنیای کسبوکار نیز به همین شکل است. نکتهی مهم این است که اعتماد خودش به وجود نمیآید و باید آن را ساخت و مهمترین فرد در ساختن فرهنگ اعتماد در تیم، مدیر ارشد است.
15) نقشهای تعریفشده
درست است که برای پرورش خلاقیت نباید همهچیز را در چارچوبهای مشخص گنجاند، اما از طرفی هم نباید اعضا را به حال خودشان رها کرد. سرگشتگی بیش از حد فرد را کلافه میکند. وظایف و مسئولیتهای کلیدی هر فرد باید برای او روشن و شفاف تعریف شوند.