چنین گفت نیچه؛ درسهایی از یک اندیشمند برای مدیران
فردریش نیچه فیلسوفی ادیبمسلک و اندیشمندی با افکاری شورشگر است که بیمحابا کمر به نقد بیرحمانه مبانی مرسوم و هنجارهای رایج جامعه میبندد. بلندپروازی او این است که در چند جمله چیزهایی را بگوید که دیگران در یک کتاب نیز از گفتن آن ناتوانند. به همین سبب است که او افکاری ژرف و آمیخته با گزیدهگویی دارد.
نیچه کشیشزادهای با افکار نوین بود که در کودکی پدرش را از دست داد و به همین دلیل با سرپرستی مادر و عمهاش و در محیطی خشک و سختگیرانه بزرگ شد. کودکان شرور و پرهیاهو در همسایگی خانواده نیچه که از هیچ شیطنتی اعم از تخریب باغچهها و آزار همسایهها فروگذار نبودند، به این کودک سر بهزیر و مبادی آداب لقب کشیشکوچولو را داده بودند. کودکی که از همان آغاز طبع شعر داشت و به مطالعه علاقهای وافر نشان میداد. باورهای متعصبانه نیچه رفته رفته رنگ میباخت تا آنکه پا جای پای فلاسفه یونان گذاشت و پیرو مسلک روانشناسانه آرتور شوپنهاور گشت. تفکرات نیچه اندک اندک جای خود را در میان فلاسفه و اندیشمندان مییافت، بگونهای که برتراند راسل او را همطراز پهلوان افسانهای آلمان، زیگفرید، نامید.
آنچه موجب شد تا این یادداشت را بنویسم علاوه بر دلبستگی نیچه به فرهنگ غنی ایرانزمین، کاربرد آموزههای او برای کسانی است که می خواهند با کارآفرینی رهبری تیمی کوچک و یا بزرگ را در دست گیرند. دلبستگی نیچه به فرهنگ ایرانی، در آثار او نظیر چنین گفت زرتشت تجلی یافته است. نیچه در پارهای از آثار خود بارها به حافظ، شاعر پرآوازهی ایرانی نیز اشاره میکند. او حافظ را «رخشندگی همه ژرفاها و مستی همه مستان» مینامد. نیچه سرانجام پس از سالها مشقت و سردردهای مزمن که آن را نتیجهی درد زایش افکار نو میدانست بدرود حیات گفت.
در این یادداشت قصد دارم تا نکاتی با چاشنی کارآفرینی و مدیریت از نیچه بازگو کنم.
یادگیری از نیچه
هرچند برخی باورهای نیچه خالی از اشکال نیست و نمیتوان آنها را پذیرفت، اما بهطور حتم میتوانیم درسهای زیادی از این فیلسوف بگیریم:
1. بتهای ذهنی خود را در هم شکنیم
«غروببتها» یکی از بحثبرانگیزترین تالیفات نیچه است که شامل تعداد بسیاری از گزینگویههای او میباشد. او در این کتاب اشاره میکند که مهمترین سوال آدمی، چرایی زندگی است و چنین استدلال میکند که آدمی تنها در صورت پاسخ گفتن به چراهای زندگی است که به فکر چگونهها و اقدام میافتد. او در این کتاب به فلسفهبافی پیرامون چالشگری یا همان در همشکستن بتها میپردازد. در دنیای تجارت و بازار نیز با چالشهای متعددی مواجهیم. در عالم کارآفرینی، "وضعیت موجود" به مانند بتی عظیمالجثه است که درهم شکستن آن از پس هر کسی برنمیآید. بتها همان هنجارها، سبکها و روشهای مرسوم در بازار و شرایطی هستند که در نگاه اول تغییر ناپذیر میآیند. اما آنگونه که نیچه باور دارد، هیچ چیز از تغییر و بهبود مصون نیست و شهامت تغییر است که تهدیدات را به فرصت و فرصتها را عیان میسازد. متاسفانه ترس بهنوعی بیماری فراگیر در جامعه تبدیل شده بگونهای که بسیاری از افراد و بویژه فعالین بازار از شروع، ادامه، تغییر، شکست و حتی موفقیت واهمه دارند، حال آنکه قدم نگذاشتن در مسیر ناشناختهها تنها موفقیت را از ما دور میسازد.
2. آشفتگی خلاق
«چنین گفت زرتشت»، بهقول خود نیچه کتابی است برای همه و هیچ کس که در زمره آثار فلسفی و شاعرانه محسوب میشود و بهنوعی مهمترین کتاب اوست. نیچه در این کتاب به ستایش آشفتگی خلاق درونی میپردازد و تاکید میکند که اگر فردی خواهان آن است که خلاقیت خود را شکوفا سازد، باید ذهن خود را به چالش کشیده و خرق عادت کند. درواقع همواره میان خلاقیت، انگیزه و بلندپروازی همبستگی مثبتی وجود دارد. این مهم بویژه در میان کارآفرینان بهچشم میخورد، انسانهایی که به شایستگی لقب دیوانگان عاقل را دارند. کدام عقل سلیمی میپذیرد که انسان دست از آسایش خود و آرامش ظاهریاش شسته و تمام تلاشش را معطوف کاشتن و بهرهبرداری از بذری کمرمق کرده و کسبو کار خود را راهاندازی کند؟ اما تجربه ثابت کرده که بزرگان دنیای تجارت همگی دچار نوعی آشفتگی سازنده درونی و خلاقیت پرور هستند که ایشان را از قلمروهای خودساخته ذهن و آسایش ظاهری میرهاند. این آشفتگی، خوراک خلاقیت است و خلاقیت و تولید ایدههای نو، ملات و مایه قوام یک کسبوکار و سودآوری آن بهشمار میرود.
3. قویتر شدن
شاید این ماجرای آموزنده را شنیده باشیم، می دانیم که داستانها یکی از برترین ابزار آموزشی بویژه در کسب و کار هستند. بنابراین ابتدا به این داستان دقت کنیم. زن جوانی خسته از مسائل روزمره و دلسرد از پیروزی در کشمکشهای بیدریغ زندگی نزد مادر سردو گرم چشیدهاش میرود تا اندکی از تجارب او بهرهمند شود و آرامش درونی بیابد. مادر که گرد تجربه چهره او را شکسته کرده، بیآنکه کلامی به زبان بیاورد دختر را با خود به آشپزخانه میبرد. او سه کتری را آب میکند و روی آتش میگذارد تا بهجوش بیایند. سپس در یک کتری چند تایی هویج، در دیگری تخممرغ و در آخری دانههای آسیابنشده قهوه میریزد. پس از دقایقی مادر از دختر میخواهد که هویجها را لمس کند، تخممرغ را بشکند و کمی از قهوه را مزه مزه کرده و مشاهداتش را شرح دهد.
دخترک این کار را کرد و گفت که هویجها نرم و پخته شدهاند، تخم مرغ سفت شده و دانههای قهوه نیز طعم و رنگ آب را کاملا تغییر دادهاند بیآنکه خود تغییری کنند. دختر که متوجه موضوع نشده بود، راز این آزمایش را از مادرش سوال میکند. مادر در پاسخ به او میگوید که هر سه این مواد در آب جوشان و شرایطی دشوار، اما یکسان قرار گرفته بودند. هرچند که واکنششان در مقابل این سختی یکسان نبود. هویجها که در ابتدا بسیار سخت و محکم به نظر میآمدند در آب داغ تاب نیاوردند و به راحتی نرم و ضعیف شدند. تخممرغهای شکننده در اثر سختی و حرارت سفت شدند و قلب نرمشان لطافتش را از دست داد. اما دانههای قهوه، آب را عطرآگین و طعم آن را بهتر کردند بیآنکه خود تغییر چندانی کنند. روانشناسان مثبتنگر تاکید ویژهای دارند که آدمی باید در مقابل مشکلات نه خم شود و به خود ضعف راه دهد، و نه قلب نرم خود را از دست بدهد. بلکه باید همانند دانههای قهوه، هر چه شرایط بدتر میشود او نیز بهتر و آبدیدهتر شود و شرایط را به نفع خود تغییر دهد. نیچه در کتاب غروب بتها، جمله ای شنیدنی نقل میکند: «هرآنچه مرا نکشد، بیشک قویترم می سازد».
در واقع تمام تجارب زندگی و همه سختیها و فراز و فرودها در حیات شخصی و حرفهای، ما را بیشتر از قبل در مسیرمان هدایت میکنند. مسیر کسبوکار همواره صاف و آسفالته نیست، بلکه در بسیاری اوقات باید با دستاندازها و مسیرهای خاکی و سنگلاخ دستو پنجه نرم کنیم و سختی جاده را به شوق مقصد و اهداف والایمان به جان بخریم. کارآفرینان موفق با تمام سختیها، نه خستگی را به خود راه می دهند و نه ناامید و مایوس میشوند بلکه هرچه پیش میروند اشتیاقشان برای ادامه دادن این راه افزون تر میگردد. در حقیقت مشکلات و مسائل در حکم فرصتهایی ناب و بکر هستند که به ما داده شده تا بتوانیم جوهر وجود خود را آشکار کنیم و شرایط سخت را به نفع خود تغییر دهیم. پس هیچگاه این جمله از نیچه را از یاد نبریم: "آنچه مرا نکشد، قویترم خواهد ساخت." رهبران دنیای کسبوکار باید از شکستهای خود درس بگیرند و در مواجهه با رقبا تنها به فکر انتقام سازنده باشند نه زمین خوردن و از بین رفتن. از دیدگاه نیچه شکست می تواند موجب آن شود که افراد به خود آمده و زمینه پیروزی های آینده خود را فراهم سازند.
4. خود را محدود به باورهای فعلی نکنیم و در مورد آنچه که ممکن است در آینده اهمیت پیدا کند نیز دارای دید گستردهای باشیم.
جایی نیچه نوشت: «آنچه را كه من در اين لحظه انجام مي دهم يا نمي دهم به اندازه بزرگترين رويداد گذشته، براي هر آنچه كه در آينده قرار است رخ دهد مهم است». شاید درک این جمله فلسفی کمی دشوار به نظر آید، اما مقصود او این است که آینده بر روی زندگی کنونی ما به همان اندازه تاثیر گذار است که گذشته زندگی ما را تحت الشعاع قرار داده است. می توان نگاهی رو به عقب داشت و مشکلات را یافته و به حل آنها اقدام کرد و یا برنامهای تدارک دید تا از ارتکاب به چنین اشتباهاتی در آینده اجتناب کرد. توانایی درک وبیان اهداف شخصی و تجاری، اغلب بهعنوان یکی از شاهکلیدهای موفقیت در نظر گرفته میشود. در ضمن آیندهاندیشی و نیز ترسیم شفاف جایگاه خود در آینده کسبو کار نیز امری ضروری در تجارت محسوب میشود. بهعلاوه آنکه دانستن اینکه میخواهیم در کجا باشیم، می تواند منجر به اتخاذ تصمیمات درستی در زمان حال گردد.
منبع:برداشتی از http://www.entrepreneur.com/article/229673