چگونه تیم را به پذیرش تضاد و تناقض، تشویق کنیم؟
نمونههای متعددی از آن رویکرد در کسبوکارها دیده میشود و بهترین مثال، زمانی است که در همهی جلسات بهمحض رخ دادن کمی اختلاف نظر، موضوع از بررسی خارج میشود. همان تصمیم، جلسات پیدرپی را بههمراه خواهد داشت که خود نشانهای از فرهنگ سازمانی مخالف تضاد است.
نشانهای دیگر در فرهنگ تیمی و ترس از چالش و تناقض، مدیرانی هستند که از «نه» گفتن به افراد هراس دارند. آنها تلاشهای متعددی انجام میدهند تا بهجای رد کردن یک نیروی کاری با بازدهی پایین، به هر قیمتی توانایی او را افزایش دهند.در همان فرهنگ، کارمندان نیز ناراحتیهای خود از یکدیگر یا اختلاف نظرها را در ذهن خود نگه میدارند و تلاشی برای بهبود آن انجام نمیدهند.
با نگاهی کلی به این روند میتوان تشخیص داد که تیم از هرگونه بحث و چالشی خودداری میکند. درنهایت، ما در دنیای امروز به وضعیتی رسیدهایم که با وجود تصمیم برای بهبود وضعیت کارمندان و کسب رضایت آنها، چالش و تضاد را بهعنوان مانعی در آن مسیر میبینیم.
کارشناسان باتجربهی کسبوکار، اعتقاد دارند که چالش و تضاد بین کارمندان، لزوما مانع از همکاری بیشتر آنها نمیشود. درعوض، حتی میتوان ادعا کرد که در سازمانهای فرار کننده از تضاد، بزرگترین چالشهای همکاری ایجاد میشود. فرار از تضاد، بهمعنای ترس از ایجاد تعادل و اولویتبندی کارها و افراد خواهد بود. آن رویکرد، درنهایت به فشار سنگین کاری در بخشهای مختلف میانجامد.
معنای دیگر فرار از تضاد، تحمل کردن بازدهی پایین افراد است. درنتیجهی آن، کارمندان دیگر باید وظایف بخش کمبازده را بر عهده بگیرند. در تعریفی دیگر، فرار از تضاد یعنی افراد در ابراز عقیده و مشکل خود احساس راحتی نمیکنند که درنهایت به افزایش استرس کاری منجر میشود. درنهایت باید بدانید که توانایی در ارائهی چالشها و تلاش برای حل کردن آنها برای رسیدن به فرهنگ سازمانی سالم، حیاتی است.
پنهان کردن اختلافنظرها در سازمان، نهتنها مانع از همکاری سازنده میشود، بلکه فرایندهای اصلی کسبوکار را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. آیا تیم شما هم تلاش میکند تا منابع را به همهی بخشها توزیع کند تا هیچکدام با کمبود مواجه نشوند؟ آیا شما هم با ریسک پایین حرکت میکنید و فرصتهای منجر به پیشرفت و نوآوری را از دست میدهید؟ آیا برنامهریزیهای شما پر از ریسکهای متنوع است، اما از ترس بحث و مناظره، آنها را مخفی میکنید؟ شاید بتوانید مثالهایی را از سازمان کنونی خود پیدا کنید که ترس از حل کردن اختلاف نظرها، مانع از پیشرفت کسبوکار شده باشد.
رویکردهای بالا در بسیاری از کسبوکارها دیده میشوند. در نتیجهی آن کارها، با مجموعی از مشکلات و نگرانیها در کسبوکار مواجه خواهیم شد که همگی، مانع از پیشرفت بیشتر میشوند. انباشته شدن اختلافنظرها (Conflict Debt) میتواند اثری کوچک بهصورت ممانعت از ارائهی بازخوردهای سازنده از سوی اعضای تیم داشته باشد. اثر بزرگتر آن نیز میتواند خود را بهصورت مانعی بر سر راه تصمیمگیریهای استراتژیک برای پیشرفت کسبوکار (مانند برنامهریزی برای مقیاسدهی به محصولی جدید) نشان دهد.
ترس از ارائهی اختلاف نظر، به بحثها و مشاجرات شخصی منجر میشود
با وجود اهمیت بالای اختلافنظرها و نیاز حیاتی تیمها، پیادهسازی استراتژی مفید برای کنار آمدن با آنها، دشواری خاص خود را دارد. اعضای تیم، بهصورت ذاتی، ذهنیت مورد نیاز را برای استفادهی کاربردی از اختلاف نظرها ندارند. اولا، انسانها بهصورت طبیعی به کنار آمدن با چالشها و تناقضات عادت کردهاند. ثانیا، تربیت اجتماعی ما بهگونهای است که بحث نکردن را نشانهی ادب میدانیم. ثالثا، در محیط کار اگر بتوانیم ارتباطی دوستانه و صمیمی با همکاران داشته باشیم، بیش از زمانیکه اختلاف نظر مطرح میکنیم، محبوب خواهیم بود. شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که بهخاطر گوشزد کردن یک اشکال به همکار یا مدیر، بهجای تشویق، توبیخ هم شده باشید.
راهکارهایی که تاکنون توسط کسبوکارها و با هدف بهبود فرهنگ اختلاف نظر ارائه شدهاند، عمدتا مبتنی بر کتاب و مقاله بودهاند. درواقع، آن راهکارها تنها روشهایی برای صحبت کردن دربارهی اختلاف نظر و تضاد را ارائه میکنند و باز هم هدف، دوری حداکثری از بحث و مناظره است. بههرحال، آن راهکارها، توانایی عملیاتی زیادی ندارند و در نتیجه، حتی اگر نظرات متضاد ارائه هم بشوند، اکثر افراد توانایی و حوصلهی بحثهای ادامهدار پس از آن را ندارند.
یکی از راهکارهای اولیه که در پذیرش و درک اختلاف نظر و اهمیت آن کاربرد دارد، تغییر زبان و تعریف از کار تیمی است. امروزه، در اکثر مواقع کار تیمی را نوعی فعالیت شاد و هماهنگ میدانیم. مثالی عینی از آن تعریف را نیز میتوان در پوسترهایی برای کار تیمی در دفاتر مشاهده کرد که مثلا، یک تیم قایقرانی را بهعنوان گروه موفق نشان میدهد. اگر شما هم از آن دست تصاویر برای نشان دادن کار تیمی اشاره میکنید، احتمالا اعضای گروهتان در ارائهی اختلاف نظرها و تضادها، راحت نیستند. شما این پیام را ارسال میکنید که تیم خوب، همگی در یک مسیر حرکت میکنند.
فرهنگ سازمانی نباید تیم خوب را تیمی همجهت نشان دهد
تعاریف و نشانههای آنچنانی که تیم خوب را به حرکت در یک مسیر ثابت و هماهنگ دعوت میکنند، درنهایت موجب فرار یا عدم توانایی در بهرهبرداری از اختلاف نظرها میشوند. در چنان تیمی، وقتی فردی با نظر مخالف روبهرو شود، احتمالا تعجب هم خواهد کرد. او در ادامه، یا نظر شنیدهشده را شخصی تلقی میکند یا به آن اهمیت نمیدهد. هر ۲ رویکرد، مانع از شکلگیری فرایندی سازنده در تیم میشود.
در ابتدای مسیر برای حل کردن نگرش دربارهی اختلاف نظر، باید از خودتان (بهعنوان مدیر) شروع کنید و آمادهی تنش در فضای کاری باشید. سپس، باید تنشهای قابل قبول و سازنده از نظر خودتان را مشخص کنید. در چنان حالتی، افراد دیگر تنشها و اختلاف نظرها را مخالف کارآمدی نمیدانند. برای عملکرد بهتر نیز میتوانید تنشها را به گروهها نشان دهید. مثلا، تیمهای فروش و عملیات، باید با هم تنش داشته باشند. اگر آنها با هم اختلاف نظر پیدا نکنند، یعنی یکی از گروهها به اندازهی کافی تلاش نمیکند. تیم فروش، همواره باید بهدنبال راههایی برای ساخت محصولات جذاب و جدید باشد و در مقابل، تیم عملیات، فرایندهایی ثابت برای افازیش بازدهی تولید را دنبال میکند. درنتیجه، تنشی طبیعی همیشه بین آنها وجود دارد.
برای عادیسازی تنش بین اعضای تیمها، باید روشی کاربردی را پیادهسازی کنید. ابتدا باید ارزش انحصاری هر پست و موقعیت و تنشهای الزامی موجود در آن را تعریف کنید. برای اجرای آن مرحله، میتوان مراحل زیر را با پرسیدن سؤالهایی، دنبال کرد:
۱- ارزش اختصاصی هر موقعیت کاری در تیم، شامل چه مواردی میشود؟ این فرد باید روی چه مواردی متمرکز شود که دیگران آن را انجام نمیدهند؟ اگر این موقعیت کاری از بین برود، چه مواردی را از دست میدهیم؟
۲- این موقعیت، روی کدام بخش از افراد درگیر با کسبوکار ما متمرکز میشود؟ چه خدماتی توسط آن ارائه میشود و موفقیت آن، چگونه و توسط چه کسی تعریف خواهد شد؟
۳- موقعیت مورد نظر، چه تنشهایی را به کار تیمی وارد میکند؟ فرد شاغل در این موقعیت، چه مواردی را بیان میکند که عموما منجر به تنش یا ناراحتی دیگران خواهد شد؟
تنش بین بخشهایی از تیم، طبیعی و حتی الزامی است
سؤالهای بالا را میتوان برای هریک از اعضای تیم ارائه کرد. در ادامه، مشخص کنید که در چه موقعیتهایی، انتظار تنش با یکدیگر وجود دارد. در ادامهی مسیر برنامهریزی، مثالهایی از اختلاف نظرها و تنشها را نیز برای افراد مطرح کنید. قطعا آنها با درک تنشهای الزامی، متوجه اشکالات گذشته میشوند که مانع از همکاری و بحثهای سازنده شده بود. درنهایت مشخص کنید که چگونه در ادامهی مسیر، از تنشهای بالا در تصمیمگیریها بهره خواهید برد.
با پیادهسازی راهکار بالا، بهمرور متوجه میشوید که در بسیاری از موارد، با ارائهی اطلاعات صحیح به اعضا، آنها میتوانند در راهکاری مشترک به نتیجه برسند. در مواردی که تصمیمگیری برای خود اعضای دشوار میشود، رهبر تیم میتواند با درنظرگرفتن همهی شرایط، راهکار بهینه را انتخاب کند.
در ادامهی مسیر، با آسانتر شدن اظهارنظر، بحثهای سازندهای میان اعضای تیم صورت خواهد گرفت. با همان بحثهای سازنده، میتوان افراد و بخشهای نیازمند بررسی بیشتر را هم کشف کرد. افرادی که روی ایدهها و نظرات محدود خود پافشاری میکنند؛ اعضای تیم که ارزش انحصاری خود را به مجموعه اضافه نمیکنند؛ تیمهایی که افراد مشترک در یک نقش دارند و بهنوعی عدم تعادل در آنها وجود دارد؛ اهداف کاری که با علاقهمندیها و اهداف کلی تیم همخوانی ندارند.
با افزایش آگاهی اعضای تیم، آنها به مرور متوجه میشوند که بسیاری از مواردی که بهعنوان مشاجرات شخصی دیده میشد، درواقع، تنشهای طبیعی موقعیت کاریشان بودهاند. آنها متوجه میشوند که بحث، تناقض و تنش، مانع از کارایی تیمها نمیشود، بلکه به کارایی بیشتر نیز کمک میکند. درواقع، تضاد و اختلاف نظر را میتوان قابلیت تیم و نه اشکالی در آن دانست.
درنهایت، بهعنوان یک مدیر وظیفه دارید که تیم را از انباشتهشدن اختلافنظرها و تبدیل شدن به مشاجرات شخصی دور کنید. بهجای تمرکز روی مهارتهای عبور از اختلاف نظرها، خود آنها را بهصورت تنشهای طبیعی مطرح کرده و عضوی دائمی از کسبوکار کنید. درنتیجه، اختلافات شخصی واقعی در تیم کاهش پیدا میکند و همان بحثهای بهظاهر ترسناک، منجربه تولید راهکارهای خلاقانه میشود.