مقایسهی 10 عملکرد مدیرعاملان متوسط و مدیرعاملان باهوش
مدیر عاملان موفق جهان شاید در مقایسه با افرادی که هیچ نام و نشانی از خود در سازمانهایشان به جا نگذاشتهاند، کار خارقالعادهای انجام نداده باشند بلکه تنها به ظرافتهای مدیریت بر مغز و قلب کارکنانشان توجه کردهاند و توانستهاند نام نکویی از خود باقی گذارند. استراتژیهای زیر همین نکات ظریف هستند که در شیوهی مدیریت مدیرعاملان باهوش به کار رفتهاند.
1.آنها مشوق تنوع در افکار هستند.
مدیر عاملان باهوش سازمانهایی را میسازند که تنوع عقیده در آنها روشهای متفاوت و بعضاً متضادی را برای حل مشکلات و ایجاد فرصتها ایجاد میکند.
مدیر عاملان متوسط سازمانهایی را میسازند که تمام افراد آن به یک شکل فکر میکنند. این کار تعارض در سازمان را کم میکند اما سازمان شکنندهای را به وجود میآورد که قابلیت انطباقپذیری ندارد.
2.آنها گاو شیردهشان را قربانی میکنند.
مدیر عاملان باهوش خیلی خوب میدانند که یک محصول موفق که خوب میفروشد، بالأخره از بازار حذف خواهد شد. به همین دلیل آنها سودآورترین محصولاتشان را قربانی میکنند.
مدیر عاملان متوسط گاوهای شیردهشان را زنده نگه میدارند حتی اگر این کار بدین معنی باشد که رقبا با نسل بعدی از محصولات خود بازار را قبضه کنند.
3.روابط آنها بر مبنای همزیستی ساخته میشود.
مدیر عاملان باهوش شرایطی را به وجود میآورند که در آن مشتریان و شرکا به سود متقابل دست پیدا میکنند زیرا سود هر کس به چگونگی همکاری او بستگی دارد.
مدیر عاملان متوسط کسبوکار را یک بازی صفر و یک میبینند که در آن برنده شدن به این معنا است که حتماً باید یک بازنده وجود داشته باشد، حتی اگر آن فرد، مشتری یا شریک کسبوکاری باشد.
4.آنها ارزش ارتباط فیزیکی با کارمندان را میدانند.
مدیر عاملان باهوش در راهروی سازمانشان راه میروند، با کارمندانشان دست میدهند و با آنها صحبت میکنند و برای کمکی که به پیشرفت سازمان میکنند، از آنها تشکر میکنند.
مدیر عاملان متوسط برای کارکنانشان ایمیل میفرستند و در آنها از عبارات شعارگونهای مانند "کارمندان باارزشترین دارایی ما هستند" استفاده میکنند.
5.آنها مشوق ارتباطات اجتماعی هستند.
مدیر عاملان باهوش کارمندانشان را به فعالیتهای گروهی تشویق میکنند. آنها میخواهند که کارمندان بخش فروش، مهندسی و مالی یکدیگر را بشناسند و از ارتباط با یکدیگر لذت ببرند.
مدیر عاملان متوسط حتی در ارتباطات نیز تنگنظر هستند. آنها میخواهند خودشان با افراد مهم در هتلهای لوکس معاشرت کنند ولی کارمندانشان پشت میز مانند روبات کار کنند.
6.آنها میخواهند کارمندانشان نسبت به اتفاقات جامعه، خود را مسئول بدانند.
مدیر عاملان باهوش مایل هستند که کارمندانشان نسبت به محیطی که در آن زندگی میکنند، دغدغه داشته باشند و برای پیشرفت جامعهشان تلاش کنند.
مدیران عامل متوسط چون فقط از پشت میز دنیا را میبینند، از کارمندانشان میخواهند که فقط به سازمانشان فکر کنند و کاری به اتفاقات و افراد دور و برشان نداشته باشند.
7. آنها در توزیع قدرت، انعطافپذیر هستند.
مدیر عاملان باهوش قدرت را در زنجیرههای سازمانی توزیع میکنند تا جایی که افرادی که به اتفاقات نزدیکتر هستند این اختیار را داشته باشند که خودشان بهترین تصمیمات را بگیرند.
مدیرعاملان معمولی میخواهند مطمئن شوند که کارمند تا زمانی که از مدیر بالا دست خود کسب اجازه نکرده کاری انجام ندهد. این کار فقط باعث هدر رفتن وقت و فرصت خواهد شد.
8.آنها محیط کار دوستانهای خلق میکنند.
مدیران باهوش محیطی را خلق میکنند که کارمندان در آنها احساس راحتی میکنند، گویی بین دوستان و آشنایانشان هستند.
اما مدیران معمولی محیطی را خلق میکنند که شبیه کارخانه است و هر کدام از کارمندان مانند یک چرخدنده باید در محیطی که برایشان تعریف شده، بچرخند.
9.شرح وظایف برای آنها مفهومی انعطافپذیر است.
مدیر عاملان باهوش به افراد و تیمهای تحت کنترلشان اجازه میدهند که خودشان نقشی را که برای موفقیت لازم است تعریف کنند.
این در حالی است که مدیر عاملان متوسط زمان زیادی را صرف این میکنند که جزء به جزء وظایف شغلی کارمندان را تعیین کنند و نحوهی کار سیستم را به آنها دیکته کنند.
10.آنها عالم عامل عاشق هستند
مديران عامل باهوش يادگيرنده هستند، اهل عمل هستند و عاشقانه كار ميكنند و به كاركنانشان و مشتريانشان عشق ميورزند. اما مديران عامل متوسط فقط به نتيجه كار نگاه ميكنند، روي يادگيرندگي سرمايه گذاري جدي نميكنند و روابطشان با كاركنان ومشتريان معمولي است.